دوپارتی

#دوپارتی
.
#نقاشی۲
.
.
بدون اینکه برگردی و تو صورتش نگاه کنی گفتی
.
+ تو کی هستی ؟! چرا ...چرا ...
_ گفتم که اگه اخبار رو نگاه کنی میفهمی ... ولی عجیب تلوزیونت رو همون شبکه
.
از جات بلند شدی و رو به روی پسر قرار گرفتی
.
_ا/ت آروم باش ..
+ از خونه من برو بیرون
_چرا ؟! مگه همه مشتری هات نمیان دم در خونه سفارش رو تحویل بگیرن
+ تو مشتری نیستی
.
یه قدم عقب رفتی همزمان با برخورد پشتت با دیوار اشکت روی گونه آت افتاد
.
+ خواهش میکنم ولم کن
.
نزدیکت شد و ماسکش رو پایین داد
.
_ من کاریت ندارم که
+ چی ازم میخوای ها ؟!
.
اشک هات رو پاک کرد و بوسه نرمی روی لبات زد
.
+ این عطر .... آشناست
_ خوبه ... حداقل بوی عطرم رو یادته ... ولی خوشحالم که اون روز های درد ناک رو فراموش کردی
.
برای چند ثانیه تو چشماش خیره شدی ... و با صدای آرومی زمزمه کردی
.
+ این چشم ها اینـ.....
_ دیگه نمیتونم خودم رو کنترل کنم
.
توی بغلش بلندت کرد و درحالی که دونه دونه لباس هات رو درمی‌آورد به سمت اتاق حرکت کرد
.
+ برام مهم نیست کی هستی ... مطمعنم میتونم به این عطر آشنا اعتماد کنم
_ دوستـ.. نه .. عاشقتم ا/ت
دیدگاه ها (۳)

#ماه_کامل_۱..( فرودگاه).۸ سال گذشته .....& آلو آره آره دیدم...

#ماه_کامل۲۲۰۱۶(۸سال پیش ) + کیونگ اااا .... من دوست دارم ..و...

#دوپارتی.#نقاشی۱..چند هفته آیی بود که راجب رییس یه باند مافی...

خوب خوب ..رمان جدید داریم ... از نظر خودم هپی اند شما رو نمی...

عضو هشتم پارت۴ویو شوگا وقتی که به در خونه رسیدم می خواستم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط