انتخاب خواستنی پارت 2
(داستان اصلی از اینحا شروع میشه)
~ رونا دختر کجایی بدو دیرمون شد.
با صدای سِرا اونی به خودم اومدم و سریع رفتم تا اماده بشم.
با پوشیدن یه لباس سفید ساده و ریختن موهام دورم کارو تموم کردم و سریع سمت سِرا و جیون اونی دیویدم.
~ هه این چیه پوشیدی رونا
اولین صدایی که به گوشم خورد صدای سِِرا اونی بود که با تعجب نگام میکرد.
+ مگه نمیگین دیر شده بریم دیگه، تازه کی به من توجه میکنه بین اون همه آیدل معروف.
با یه چشمک سروته ماجرارو هم آوردم و جلوتر از اونا سوار ماشین شدم.
ایندفعه صدایی که منو به این دنیا آورد و از دنیای خیالی ذهنم کشید بیرون صدای جیون اونی بود که با خنده گفت: ای خدا دختر حداقل یه گریم ساده میکردی نفهمن از زندان آزکابان به زور اومدی بیرون. با این حرف جیون اونی از ته دل خندیدم و با یه ولش کن جوابشو دادم.
چشمامو بسته بودم و به این فکر میکردم که آینده چه اتفاقاتی برام رقم میزنه، خوب یا بد، تلخ یا شیرین.
این چند وقت یه حس عجیبی داشتم.
همش خواب های عجیب میدیدم، من معمولا خواب هام واقعی میشن و این خواب ها واقعا روی مخم بودن. اصلا دوست نداشتم بهشون فکر هم بکنم.
با توقف ماشین به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم. صدای موزیک تا بیرون میومد، من عاشق مهمونی ام ولی نمیدونم امروز چمه حس خوبی ندارم ولی برعکس من اونی ها واقعا خوشحال بودن چون این پارتی مخصوص آیدل های معروف بود و این یعنی ما تو این سه ماه گل کاشتیم.
تا پامو توی سالن جشن گذاشتم یه نفر اسممو صدا زد، کنجکاو شدم چون صداش آشنا نبود برا همین برگشتم تا ببینم کیه.
_سلام رونا حالت خوبه؟.... آخ ببخشید حتما گیج شدی خودمو معرفی نکردم، من مینا هستم سو مین آ
دختر رئیس کمپانی bighit شاید نشناسی منو چون من ایدل نیستم.
بعد از گفتن جمله آخر یه لبخند زیبا تحویلم داد و ادامه داد: من کاراتونو دیدم شما واقعا عالی هستین و من واقعا عاشق صدا و دنست شدم تو واقعا....
هنوز حرفش تموم نشده بود که یه صدای یه نفر دیگه به گوش رسید
= مینایا صبر کن منم.....
__________________________________
نظرتون چیه تا الا چطور پیش رفتم؟
به نظرتون چطور رد ملاقات میکنند؟
یعنی کی بود؟
شخصیت جدید چه کارایی قراره انجام بده؟
آدم خوبیه یا بد؟
و هزاران سوال دیگه که در ادامه به هنشون جواب میدیم😊😊
~ رونا دختر کجایی بدو دیرمون شد.
با صدای سِرا اونی به خودم اومدم و سریع رفتم تا اماده بشم.
با پوشیدن یه لباس سفید ساده و ریختن موهام دورم کارو تموم کردم و سریع سمت سِرا و جیون اونی دیویدم.
~ هه این چیه پوشیدی رونا
اولین صدایی که به گوشم خورد صدای سِِرا اونی بود که با تعجب نگام میکرد.
+ مگه نمیگین دیر شده بریم دیگه، تازه کی به من توجه میکنه بین اون همه آیدل معروف.
با یه چشمک سروته ماجرارو هم آوردم و جلوتر از اونا سوار ماشین شدم.
ایندفعه صدایی که منو به این دنیا آورد و از دنیای خیالی ذهنم کشید بیرون صدای جیون اونی بود که با خنده گفت: ای خدا دختر حداقل یه گریم ساده میکردی نفهمن از زندان آزکابان به زور اومدی بیرون. با این حرف جیون اونی از ته دل خندیدم و با یه ولش کن جوابشو دادم.
چشمامو بسته بودم و به این فکر میکردم که آینده چه اتفاقاتی برام رقم میزنه، خوب یا بد، تلخ یا شیرین.
این چند وقت یه حس عجیبی داشتم.
همش خواب های عجیب میدیدم، من معمولا خواب هام واقعی میشن و این خواب ها واقعا روی مخم بودن. اصلا دوست نداشتم بهشون فکر هم بکنم.
با توقف ماشین به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم. صدای موزیک تا بیرون میومد، من عاشق مهمونی ام ولی نمیدونم امروز چمه حس خوبی ندارم ولی برعکس من اونی ها واقعا خوشحال بودن چون این پارتی مخصوص آیدل های معروف بود و این یعنی ما تو این سه ماه گل کاشتیم.
تا پامو توی سالن جشن گذاشتم یه نفر اسممو صدا زد، کنجکاو شدم چون صداش آشنا نبود برا همین برگشتم تا ببینم کیه.
_سلام رونا حالت خوبه؟.... آخ ببخشید حتما گیج شدی خودمو معرفی نکردم، من مینا هستم سو مین آ
دختر رئیس کمپانی bighit شاید نشناسی منو چون من ایدل نیستم.
بعد از گفتن جمله آخر یه لبخند زیبا تحویلم داد و ادامه داد: من کاراتونو دیدم شما واقعا عالی هستین و من واقعا عاشق صدا و دنست شدم تو واقعا....
هنوز حرفش تموم نشده بود که یه صدای یه نفر دیگه به گوش رسید
= مینایا صبر کن منم.....
__________________________________
نظرتون چیه تا الا چطور پیش رفتم؟
به نظرتون چطور رد ملاقات میکنند؟
یعنی کی بود؟
شخصیت جدید چه کارایی قراره انجام بده؟
آدم خوبیه یا بد؟
و هزاران سوال دیگه که در ادامه به هنشون جواب میدیم😊😊
۳.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.