Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part145


#leoreza

تکیه به دیوار بودم و چشم هام رو بسته بودم ، از دیشب بهوش نیومده بود
تا الان که ظهر بود

تقه ای به در خورد و پرستار وارد شد
بعد از چک کردن وضعیت اش کمی جلو اومدم

_چطوره کی بهوش میاد

پرستار: وضعیت اش نرمالِ احتمالا تا یک ساعت دیگه بهوش میاد

ممنونی گفتم پشت بند اش نیکا وارد اتاق شد
نیکا: چیشد خوبه

_همونه فقط احتمال میدن تا یک ساعت دیگه بهوش بیاد

کنارم وایستاد و پشتم رو ماساژ داد
نیکا: داداش میخوای یکم استراحت کنی من پیششم

نچی کردم کنار تخت رو مبل نشستم و دستش رو تو دستام گرفتم
_نمیتونم تا نفهمم حالش خوبه جایی نمیرم

نیکا: باشه پس من و بابا بیرونیم کاری داشتی خبر مون کن
سری تکون دادم و از اتاق بیرون رفت

_پانیذ بهوش بیا دیگه قهر کردی ، دختر پاشو هممونو نصفِ جون کردی

چشم بستم و پیشونیم رو تیکه دادم به دستش ، همه چی بهم خورده بود نه نتونستم بفهمم این کار هایی که کردم زیر سر کی هست

پانیذ: تشنمه

با صدای ضعیف اش سر بلند کردم و خوشحال بلند شدم کمی بهش آب دادم
کنارش نشستم

_چطوری خوبی درد که نداری

سری به نشونه نه تکون دادم و با انگشت موهاش رو کنار زدم
_خیلی ترسیدم بری

پانیذ: اگه قرار بود برم وقتی باهات آشنا شده بودم میرفتم

خنده ای کردم
_خیلی گاوی

پانیذ: حرف خودم رو به خودم نزن مردک

_باشه ؛ مطمئن باشم که خوبی و درد نداری

پانیذ: آره خوبم

_باشه پس دکتر بیاد بعد میریم خب

سری تکون دادم ، بلند شدم و رفتم بیرون همین که رفتم بابا جلو اومد

بابا: چیشد خوبه؟

_آره میرم دکتر صدا کنم

باشه ای گفتن و رفتم دنبال دکتر بعد از چک کردم و مرخص شده با ماشین رفتیم خونه....

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
دیدگاه ها (۶)

• Wild rose cabaret •#part146#leorezaپانیذ با کمک بابا وارد ...

• Wild rose cabaret •#part147#panizکنارم نشست و دستم رو گرفت...

• Wild rose cabaret •#part144#paniz۱ ساعتی بود از اومدن پلیس...

• Wild rose cabaret •#part143#panizانقدر با استرس گفته بود م...

#invisiblelovePart_1صبح بود ، تازه بیدار شده بودم و رو تخت ن...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط