Part11
#Part11
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
❌ (سه سال قبل)❌
روز اول امتحانات ترم آخر بود، بالاخره داشت تموم میشد، از این به بعد میتونم بیشتر کار کنم و وقت بیشتری بذارم برای مامانم
برگه ی ورود به جلسم رو گرفتم و دویدم سمت ساختمونی که امتحان برگذار میشد با سرعت داشتم میرفتم که به یه دختری بر خورد کردم
_ هوی جلوتو بپا ...!
با تعجب به دختره نگاه کردم، که با دیدنش اخمام رو کشیدم تو هم اومدم جواب اون دختره ی بی ادب رو بدم که از قیافه ی بچگونش زیر یک من آرایش مشخص بود از اون ترم یکی هایی هست که احساس شاخ بودن میکنند که یهو صدای رو شنیدم
_ آقا ببخشید دوست من زیادی پر رواِ ، من شرمندم!
اومدم جوابش رو بدم که با دیدنش ، نطقم برید
نفس کشیدن یادم رفت ، این واقعی بود؟
نه آرایشی نه چیز خاصی که نشونه ی خودنماییش باشه ولی سرخی گونه هاش و لب هاش با رنگ عجیب چشماش عجب هارمونی داشت
لعنتی چشماش جادویی بود، این چه رنگی بود، با دیدن نگاه خیره ی من روی دختره دوستش بازوش رو کشید
_تو به من میگی پر رو این یارو که پر رو تره زل زده به صورتت داره قورتت میده در ضمن شیرین خانم لازم نکرده جای من شرمنده باشی... بیا از قیافش میباره از اون خرخوناست با این خر خونای عقده ای باید همینجوری رفتار کرد...
دستش رو کشید و از من دور شدند
صدای آرومش رو شنیدم
_ دیوونه گناه داره طفلی از قیافش مشخص بود از اوناییه که کاری به کار کسی نداره اعصابت از امتحانت خرابه داری سر یکی دیگه خالی میکنی ها به خدا مشکل داری
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
❌ (سه سال قبل)❌
روز اول امتحانات ترم آخر بود، بالاخره داشت تموم میشد، از این به بعد میتونم بیشتر کار کنم و وقت بیشتری بذارم برای مامانم
برگه ی ورود به جلسم رو گرفتم و دویدم سمت ساختمونی که امتحان برگذار میشد با سرعت داشتم میرفتم که به یه دختری بر خورد کردم
_ هوی جلوتو بپا ...!
با تعجب به دختره نگاه کردم، که با دیدنش اخمام رو کشیدم تو هم اومدم جواب اون دختره ی بی ادب رو بدم که از قیافه ی بچگونش زیر یک من آرایش مشخص بود از اون ترم یکی هایی هست که احساس شاخ بودن میکنند که یهو صدای رو شنیدم
_ آقا ببخشید دوست من زیادی پر رواِ ، من شرمندم!
اومدم جوابش رو بدم که با دیدنش ، نطقم برید
نفس کشیدن یادم رفت ، این واقعی بود؟
نه آرایشی نه چیز خاصی که نشونه ی خودنماییش باشه ولی سرخی گونه هاش و لب هاش با رنگ عجیب چشماش عجب هارمونی داشت
لعنتی چشماش جادویی بود، این چه رنگی بود، با دیدن نگاه خیره ی من روی دختره دوستش بازوش رو کشید
_تو به من میگی پر رو این یارو که پر رو تره زل زده به صورتت داره قورتت میده در ضمن شیرین خانم لازم نکرده جای من شرمنده باشی... بیا از قیافش میباره از اون خرخوناست با این خر خونای عقده ای باید همینجوری رفتار کرد...
دستش رو کشید و از من دور شدند
صدای آرومش رو شنیدم
_ دیوونه گناه داره طفلی از قیافش مشخص بود از اوناییه که کاری به کار کسی نداره اعصابت از امتحانت خرابه داری سر یکی دیگه خالی میکنی ها به خدا مشکل داری
۱.۷k
۱۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.