فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
       پارت هشتاد و چهار☆
یونا: ° درحال زنگ زدن به مامان°
"الو جانم یونا لِئو طورش شدهه؟ "
یونا: مامان آروم باش..... این شوخی بود
"جانم؟ "
یونا: خب راستش منو لِئو داشتیم جرعت حقیقت بازی میکردیم بعد اینطور شد دیه.....
"یونا من مسخرتم...... دستم بت برسه میدونی قلبم داشت میومد تو دهنم واقعا کـ.... بیکار نیستماا کلی کار داشتم کنسلشون کردم درضمن به لِئو دارم براش"
یونا: مامان آروم باش تو عیبابا....
"من واقعا متاسفم.... خیل خب کاری نداری خدافظ"
بابای لِئو: چیشد چرا لباساتو داری در میاری؟
مامان: داشتن مسخره بازی در میوردن
بابای لِئو: عه؟ خب پس اگه کاری نداری من برم
مامان: کجا؟ تازه اومدی عزیزم
بابای لِئو: من کار دارم  یکی دوتا هم نیستن لِئو بیاد خونه پوستشو میکنم
مامان: هومم باشه پس شب میبینمت
بابای لِئو: باشه
لِئو: یونا چیشد
_هیچی یه چی پروندم ولیی شرطتت یادت نره ها
لِئو: کودوم شرط؟
یونا:لِئو!! باشه خودت خاستیاا
لِئو: باشه بابا شوخی کردم*خنده*آیی دلم دلم.... نخندونم
یونا: کی خندوندت ایشش! من برم ابمیوه هلو بگیرم
لِئو: دستت درد نکنه
یونا: کی گفت قراره برای تو بگیرم!
لِئو: هوم؟ ولی فقط منم که آبمیوه هلو دوست دارم اونم رانی(اینم از کیفیت محصولات ایرانی که کل دنیا عاشقشن🤣)
یونا: اینقد زبون نریز..... من برم
لِئو: بای بایی دخترمم*لبخند*
'تلفن زنگ میخوره'
لِئو: الو؟
"الو سلام جناب اونی که بهشون چاقو خورده شمایین درسته؟ "
لِئو: اوهوم امرتون؟
"راستش خاستم بگم مجرم رو پیدا کردیم میتونین تشریف بیارین به آدرسی که میگم؟ "
لِئو: اوه..... بزارین ببینم میتونم یه جوری فلنگو ببندم و بیام
<لِئو سریع لباساشو میپوشه و یواشکی میره بیرون>
^یونا برمیگرده^
یونا: لِئو ببین چی برات گرفتـ....
‹ زنگ میزنه به لِئو ›
لِئو: جونم؟
یونا: کجایی..... کل بیمارستانو زیر و رو کردم
لِئو: پلیس زنگ زد بهم گفت مجرمو پیدا کردن
یونا: شمارتو از کجا داشت؟ بهت گفت بیای کلانتری؟
لِئو: هوم؟ نه یه آدرس دیگه داد
یونا: لِئو نرو..... ممکنه همون باشه که با چاقو زدت خطرناکهه نریاا اصن از کجا شمارتو پیدا کرد به من گفتن هروقت مشکلی پیش اومد خودشون میان بیمارستان لِئو توروخودا برگرد
لِئو:پس به دوستام زنگ میزنم بیان حسابشو برسن
یونا: لِئو بیا بیمارستان باهم حرف میزنیم خواهش میکنم ممکنه اتفاق بدتر از این براتـ...
لِئو: دختر قشنگم نگران هیچی نباش قول میدم سالم بیام خداحافظظ
دیدگاه ها (۴)

#فیک: چرا تو؟        پارت هشتاد وپنج☆°لِئو قطع میکنه°"لِئو ز...

#فیک: چرا تو؟        پارت هشتاد وپنج☆°لِئو قطع میکنه°"لِئو ز...

#فیک: چرا تو؟        پارت هشتاد و سه☆ لِئو: باشه من خر حالا ...

#فیک: چرا تو؟        پارت هشتاد و دو☆<مرده در میره>یونا: لِئ...

رمان انیمه «هنوز نه!» چپتر ۸

پارت دهمنه نمیخواد به اندازه کافی دردسر شدم . گفتم باهم میری...

پارت بیستو هفتمرفتم و داخل شدم مامانم:الهی فداتشم اومدی!نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط