چندروز بعد
____چندروز بعد________________
با ا.ت و کوان برگشتیم کره
اِما رو از عمارتم انداختم بیرون(چقد خشن)
و بچه�ای رو که ادعا میکرد بچه اون رو به مامانش برگردوندم
بعد ازکلی دردسر سه تایی باهم برای گردش به کنا دریا رفتیم
با کوان درحال بازی کردن بودن..ا.ت هم مشغوله درست کردن غذا بود
دست از بازی با کوان رو برداشتم و پیش ا.ت رفتم
بغلش کردم و باهم به دریا زل زدیم
دستمو رو موهاش کشیدم و لب زدم
جونگ�کوک:میدونی...این دریا موج موهاتو ندارع:)
با ا.ت و کوان برگشتیم کره
اِما رو از عمارتم انداختم بیرون(چقد خشن)
و بچه�ای رو که ادعا میکرد بچه اون رو به مامانش برگردوندم
بعد ازکلی دردسر سه تایی باهم برای گردش به کنا دریا رفتیم
با کوان درحال بازی کردن بودن..ا.ت هم مشغوله درست کردن غذا بود
دست از بازی با کوان رو برداشتم و پیش ا.ت رفتم
بغلش کردم و باهم به دریا زل زدیم
دستمو رو موهاش کشیدم و لب زدم
جونگ�کوک:میدونی...این دریا موج موهاتو ندارع:)
۱۲.۳k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.