چندروز بعد

____چندروز بعد________________

با ا.ت و کوان برگشتیم کره
اِما رو از عمارتم انداختم بیرون(چقد خشن)
و بچهای رو که ادعا میکرد بچه اون رو به مامانش برگردوندم
بعد ازکلی دردسر سه تایی باهم برای گردش به کنا دریا رفتیم
با کوان درحال بازی کردن بودن..ا.ت هم مشغوله درست کردن غذا بود
دست از بازی با کوان رو برداشتم و پیش ا.ت رفتم
بغلش کردم و باهم به دریا زل زدیم
دستمو رو موهاش کشیدم و لب زدم
جونگکوک:میدونی...این دریا موج موهاتو ندارع:)
دیدگاه ها (۲۰)

اسم وانشات:  #مرحم_زخم_هم_میشیم#پارت1 " جین _ ا/ت + نویسنده&...

اسم وانشات:  #مرحم_زخم_هم_میشیم#پارت2 "جین _ ا/ت+ نویسنده&" ...

#عشق_پنهان 𝒑𝒂𝒓𝒕:𝟒𝟒•───────────────────•با بغضی که داشتم نمیت...

#عشق_پنهان 𝒑𝒂𝒓𝒕:𝟒𝟑.•───────────────────•اروم گوشمو به در اتا...

پارت ۷۳ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,20...زنی رو توی عمارت دیدم که بچه ی گوگولی و خجال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط