عشقـ/مـافیایـی

پارت یک
اییشششش گندت بزنن فیلیکس
{فلش بک به دو روز پیش}
خب دو روز دیگه دانشگاهه
اوک بون:سلام بیب
جیمین:سلام چاگی
میای بریم لبه ساحل
اوک بون:آره چرا که نه واستا حاضر شم
خودمم حاضر شدم
ماشین رو استارت زدم که اوک بون هم اومد
به سمته ساحل روندم وقتی رسیدیم یه زیر انداز پهن کردم
جفتمون نشستیم روش
چند مین بود به دریا خیره بودیم
که گوشی اوک بون زنگ زد
روش نوشته بود رئیس بار(ه.رزه میباشند)
اوک بون:الووو...(از جیمین دور شد)
اون کی بود؟
بعد چند مین اوک بون اومد
اوک بون:بیب من شب باید با دوستام برم...
از دور صدایی اومد
فیلیکس:رئیس رئییییس
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی
فیلیکس:اوضاع مالی باند بهم ریخته همش به خاطر اون بلک گرله
سهام باند و با یه امضا جعلی کپی در برابر اصل خریده
اوک بون:ت...تو...ماف...مافیای؟
جیمین:لعنت بهت فیلیکس
اوک بون ازم دور شد و رفت
فیلیکسن از ترسش افتاده بود به پام
ولی خب چون دوسته بچگیمه کاری بهاش نداشتم
جیمین:اول ببین کجا داری میگی بعد
فیلیکس:آخه...
جیمین:باشه بابا
من یه بلایی سره اون بلک گرل بیارم
{فلش بک به حال}
جیمین:نامجون نگاه کن ببین بلک گرل چه تایمایی با من کلاس داره
نامجون:از قبل چک کردم
از اونجایی که جفتتون موسیقی برداشتین تقریبا تو همه کلاسا باهاته فقط تو دو سه تا از کلاسات نیست و تو دوازده تای بقیه هس
جیمین:شانسهههه دیگه
خب من رفتم ماشین حاضره
نامجون:بله
به سلامت
در رو بستم و سوار ماشین شدم...