تکپارتی
وقتی نمیذاشت مشروب بخوری
لیوان پیکِش رو با ویسکی تلخ پُر کرد....
دختر با یک لباس مشکی که که حلقه ای بود ، به همراه شلوارک لی و کوتاهش که پاهای خوش فرم و سفیدش رو نمایان میکرد ...یک سینی خوراکی و میوه، برای مزه ی مشروب ، به سمت د پسرش رفت...
مشروب خوردن با عشقت ، در فضای باز..
چه حال دل انگیزی
ات: اوپا...
جین: هوم...؟
ات: میشه منم ویسکی بخ.....
جین سریع حرف دختر رو قطع کرد.
جین: چند بار بگم.. اجازه نداری مشروب بخوری؟!هوم؟
ات: خب چرا نمیتونم ها، منم میخوام با تو مشروب بخورم ...
جین: اجازه نداری لیدی
ات عصبی شد و اخم کرد
ات: اوپااااااااا
جین: گفتم نه...
ات بغض کرد..
جین: چشماتو توله سگی نکن...
ات سرشو انداخت پایین.
ات: خیلی بدی( لرزش صدا)
جین: گریه نکن ...
ات: ......
جین: به جاش خوراکی بخور
ات: من ویسکی موخولممممم( گریه)
جین: خیلی لوس شدیاااا
ات: .گگگگگ(گریه)
جین دختر رو در آغوش گرفت
جین:هیششش... ببخشید..هوم؟!
ات: چرا نمیذارییییی(اشک)
جین: ضرر داره
ات: هه ..پس چرا تو میخوری( اخم)
جین: تولهههه...(خنده)
ات: بیشولللل...
جین: بیا.. بخور کیوت
ات خندید
و دو نفره شروع کردن به نوشیدن ویسکی...
the ena
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.