گربه کوچولوی من

گربه کوچولوی من
پارت ششم

ات:تو.......
ات ویو
با چیزی که دیدم کاملا شوکه شده بودم
رفتم تو یه اتاقی دیدم که اون.....اون......
یه خوناشامه 😳😳
ات:تو..تو...(لکنت از ترس)
_:آره من یه خوناشامم
الانم بدجوری نیاز به خون دارم تا اون جیمین عوض رو بکشم
پس اگه میخوای زنده بمونی بکش کنار
ات:.........(هنوز تو شوکه و صداش در نمیاد)
_:هه😏
مشخصه نمیخوای بمیری
پس بکش کنار باد بیاد بچه
تو آدمه مبارزه با من نیستی
مرده میخواست بیاد بیرون که گفتم
ات:ب...با....شه(ترس)
_:چی باشه؟
ات:از خو..ن..من...بخو....ر(ترس)
و..و....ولی....به..جیمین آسیب نرسون
_:اوووووو به نظر میرسه عاشقشی
حالا که این طوره......
مرده اومد و دوستم و کشید و برد داخل اتاق
در نمیه باز بود
_:خودت خواستی کوچولو
ات:جیغغغغغغغغ
دندوناش رو فرو کرد تو شکمم
خیلی درد داشت
بعد از یکم خوت خوردن اومد و گردنم رو گاز گرفت و شروع کرد به مکیدن خونم
خیلی درد داشت ولی سعی داشتم ساکت باشم

جیمین ویو
داشتن اونارو میکشتم که صدای جیغ شنیدم
صداش خیلی شبیه صدای ات بود
ترسیدم و سریع رفتم ته راه رو
یه اتاق بود که درش نیمه باز بود
درو باز کردم و دیدم که......
ات ویو
جیمین درو باز کرد اومد تو
کاش جیغ نمیزدم
جیمین:میکشمت(عربده و به شدت خیلیییییی خیلیییییییی زیاد عصبی)
نویسنده ویو
ادمینتون خیلی گشاده و اینو میدونید
خلاصه جیمین رفت اون مرده رو کشت تو حین مبارزه این دو تا باهم ات بیهوش شد
*بعد مبارزه
جیمین:ات.....ات؟
رفت و سریع بغلش کرد
جیمین:(زد زیر گریه)
متاسفم هقققق
باید زودتر هقققق می‌رسیدم خقققق
یکی از بادیگارد اومد تو و دید که اربابش داره گریه میکنه
×:چی شُ.....خانوم خانوم؟؟
جیمین:زود باش باید ببریمش بیمارستان(با صدای گرفته به خاطر گریه کردن)








پایان این پارت
امشب بازم میزارم
فعلا باییی
دیدگاه ها (۰)

گربه کوچولوی منپارت هفتمجیمین:زود باش باید ببریمش بیمارستان_...

گربه کوچولوی منپارت هشتمجیمین رفت در اتاق ات رو زد اما جوابی...

گربه کوچولوی منپارت فک کنم پنجمات ویوآخ جووووووون دارن با مو...

گربه کوچولوی منپارت چهارم فک کنمهر لحظه ممکن بود رد جیمینو ب...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

پارت 2. خیانت

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط