دشمن ناتنی pt
دشمن ناتنی pt20
با خارج شدنش از مکان با تیهونگ و جونگکوک مواجه شد ،به هردو نگاهی انداخت و بعد مدارک رو سمت جیمین گرفت.
جیمین مدارک رو گرفت و سمت جونگکوک رفت.
+ دو هیچ به نفع من فرمانده.
سوهی با افراد خودش به سمت ماشین ها حرکت کردن و به خونه برگشتن.
.
برای این یه ماه کافی بود ،به سمت ساحل رفت ،بدنش خیلی درد میکرد ،دیگه نمیتونست تحمل کنه،یعنی باید به حرف باباش گوش میداد؟نباید از مرزی که براش تعیین شده بود خارج بشه؟
رو تمام بدنش کبودی بود ،حتی دیگه جایی برای کبودی جدید نبود.
هودیش رو از تنش درآورد و هوا سرد به تنش خورد،تاپ مشکی که زیر بود باعث پوشاندن نصفی از کبودیاش بود.
به دریا رو به روش نگاه کرد و سعی کرد باد سردی که تو بدنش نفوذ میکرد رو حس کنه.
.
-میدونی کجاست
تهیونگ نگاهی به پسر رو به روش کرد
√نه
جونگکوک به دور و بر نگاه عصبی انداخت
-لطفا بگو
تهیونگ نگاهی بهش کرد
√اگه بگم قول میدی بهش زخم نزنی؟
-قول میدم.
با گفتن مکانی که سوهی رفته بود جونگکوک سوار ماشین شد و سمت مقصد رفت.بعد از رسیدن با دختری که فقط با یه تاپ روی شن نشسته بود و به دریا نگاه میکرد مواجه شد.
کمی جلوتر رفت زخمی که خودش رو بدن دختر انداخته بود دید و البته کبودی هایی که اونروز هم دیده بود.
کنار سوهی نشست و متقابلاً به دریا نگاه کرد
-سردت میشه.
سوهی چشمامشو باز کرد و به پسر کنارش نگاه میکرد
-اگه مهم بود هودیم رو درنمیاوردم
-چرا سون هو رو لمس کردنت حساسه
+برا اینکه فضولش رو بشناسه
جونگکوک به دختر نگاه کرد
-یبار لجباز نباش ،میدونم خودمم فکر نمیکردم یه روز بشینم باهات آروم حرف بزنم ولی بهتره اگه این اولین باره پس توام لجبازی رو کنار بزاری.
خب خب ،مثل اینکه دوتا از پادشاه های کیپاپ قراره کمتر از 10 ساعت دیگه برگردن خونه✨💃
امشب و فردا شب و روز برگشت شوگا روز عروسی آرمی هاست پس ازش تا حد امکان لذت ببرید.
امیدوارم این فیک هم مثل قبلی ها قابل قبولتون باشه.💕
با خارج شدنش از مکان با تیهونگ و جونگکوک مواجه شد ،به هردو نگاهی انداخت و بعد مدارک رو سمت جیمین گرفت.
جیمین مدارک رو گرفت و سمت جونگکوک رفت.
+ دو هیچ به نفع من فرمانده.
سوهی با افراد خودش به سمت ماشین ها حرکت کردن و به خونه برگشتن.
.
برای این یه ماه کافی بود ،به سمت ساحل رفت ،بدنش خیلی درد میکرد ،دیگه نمیتونست تحمل کنه،یعنی باید به حرف باباش گوش میداد؟نباید از مرزی که براش تعیین شده بود خارج بشه؟
رو تمام بدنش کبودی بود ،حتی دیگه جایی برای کبودی جدید نبود.
هودیش رو از تنش درآورد و هوا سرد به تنش خورد،تاپ مشکی که زیر بود باعث پوشاندن نصفی از کبودیاش بود.
به دریا رو به روش نگاه کرد و سعی کرد باد سردی که تو بدنش نفوذ میکرد رو حس کنه.
.
-میدونی کجاست
تهیونگ نگاهی به پسر رو به روش کرد
√نه
جونگکوک به دور و بر نگاه عصبی انداخت
-لطفا بگو
تهیونگ نگاهی بهش کرد
√اگه بگم قول میدی بهش زخم نزنی؟
-قول میدم.
با گفتن مکانی که سوهی رفته بود جونگکوک سوار ماشین شد و سمت مقصد رفت.بعد از رسیدن با دختری که فقط با یه تاپ روی شن نشسته بود و به دریا نگاه میکرد مواجه شد.
کمی جلوتر رفت زخمی که خودش رو بدن دختر انداخته بود دید و البته کبودی هایی که اونروز هم دیده بود.
کنار سوهی نشست و متقابلاً به دریا نگاه کرد
-سردت میشه.
سوهی چشمامشو باز کرد و به پسر کنارش نگاه میکرد
-اگه مهم بود هودیم رو درنمیاوردم
-چرا سون هو رو لمس کردنت حساسه
+برا اینکه فضولش رو بشناسه
جونگکوک به دختر نگاه کرد
-یبار لجباز نباش ،میدونم خودمم فکر نمیکردم یه روز بشینم باهات آروم حرف بزنم ولی بهتره اگه این اولین باره پس توام لجبازی رو کنار بزاری.
خب خب ،مثل اینکه دوتا از پادشاه های کیپاپ قراره کمتر از 10 ساعت دیگه برگردن خونه✨💃
امشب و فردا شب و روز برگشت شوگا روز عروسی آرمی هاست پس ازش تا حد امکان لذت ببرید.
امیدوارم این فیک هم مثل قبلی ها قابل قبولتون باشه.💕
- ۵.۲k
- ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط