𝓟𝓪𝓻𝓽 47 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 47 🥺🤍🖇️
جانگکوک : چرا باید ترکت کنم ا/ت من تورو خیلی دوست دارم نمیتونم از دستت بدم
ا/ت : فیلیپ اون چی؟
جانگکوک : اونو میارم میبینیش قول میدم تا وقتی که کارا درست بشه و بتونم جلوشون وایستم همه چی درست میشه اونموقع کنار هم تو خونه زندگی میکنیم قول میدم
اونم بغلم کرد
ا/ت : قول میدی؟
محکم تر بغلش کردم
جانگکوک : معلومه قول میدم
ا/ت : ....
ازش جدا شدم و فاصله بینمونو کم کردم و بوسیدمش
..................
رو کاناپه خوابیده بودیم ، سرشو گزاشته بود رو سینم موهاشو نوازش میکردم
ا/ت : امیدوارم چشمای پلین کور بشه
بهش خندیدم
جانگکوک : چرا
ا/ت : چون نمیتونه عشقمونو ببینه
جانگکوک : فکر خیلی خوبیه
خندیدش
ا/ت : نمیشه هیچ وقت نری؟ همیشه همینجا بمونی؟
جانگکوک : اونم میشه ولی یکم صبر کن باشه؟
ا/ت : چقدر؟
جانگکوک : یکم دیگه مونده
ا/ت : باشه
تلفنم زنگ خورد برداشتمش پلین بود این جا هم ولم نمیکنه لعنتی
ا/ت : کیه؟
جانگکوک : خودشه مزاحمه
تماسو وصل کردم
پلین : معلوم هست تو کجایی؟ میدونی چقدر دنبالت گشتم؟ چرا تلفنتو بر نمی داری
یه بار دیگه هم زنگ زده بود گزاشتم رو حالت هواپیما الان حالت هواپیما رو برداشتم که دقیقا همون موقع زنگ زد
جانگکوک : به تو چه
پلین : یعنی چی درست حرف بزن ببینم کجایی
جانگکوک : نمیخوام بگم چیکار داری؟
پلین : پیش اون دختره ای؟
جانگکوک : به تو چه ربطی داره من کجام
پلین : اگه پیش اون دختره باشی من میدونم با تو
جانگکوک : مثلا میخوای چیکار کنی؟
پلین : میفهمی
جانگکوک : بگو تا بفهمم
پلین : بیا خونه اون بچه ی مسخرتو هم بیار
جانگکوک : به فیلیپ توهین نکن اگرنه قول نمیدم که بتونم خودمو کنترل کنم
قط کردم و گوشی رو پرت کردم تو دیوار خورد شد نیم خیز نشست و با بهت بهم نکاه کرد
ا/ت : چیکار میکنی
جانگکوک : اعصابمو خورد کرد خب
ا/ت : چی گفت
جانگکوک : یسری چرت و پرت من باید برم اگرنه یه کاری میکنه
ا/ت : بازم میای؟
جانگکوک : معلومه که میام
ا/ت : میشه فیلیپو نبری؟
جانگکوک : نمیتونم اما فردا بازم میارمش باشه؟
ا/ت :.....
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : باشه
جانگکوک : دوست دارم
ا/ت : منم
فیلیپو بغل کرد
ا/ت : مناظرت میمونم فیلیپ بازم بیا
دادش به من
جانگکوک : بازم میام خب؟
ا/ت : منتظرم
رفتم جلو و بوسه کوتاهی رو لباش گزاشتم
جانگکوک : مواظب خودت باش
ا/ت : توهم همینطور
برای آخرین بار بهش نگاه کردم و رفتم بیرون و درو بستم فیلیپو بردم تو ماشین و به سمت خونه راهی شدم
هیچ نگهبانی جلوی در نزاشتم درو هم قفل نکردم
جانگکوک : چرا باید ترکت کنم ا/ت من تورو خیلی دوست دارم نمیتونم از دستت بدم
ا/ت : فیلیپ اون چی؟
جانگکوک : اونو میارم میبینیش قول میدم تا وقتی که کارا درست بشه و بتونم جلوشون وایستم همه چی درست میشه اونموقع کنار هم تو خونه زندگی میکنیم قول میدم
اونم بغلم کرد
ا/ت : قول میدی؟
محکم تر بغلش کردم
جانگکوک : معلومه قول میدم
ا/ت : ....
ازش جدا شدم و فاصله بینمونو کم کردم و بوسیدمش
..................
رو کاناپه خوابیده بودیم ، سرشو گزاشته بود رو سینم موهاشو نوازش میکردم
ا/ت : امیدوارم چشمای پلین کور بشه
بهش خندیدم
جانگکوک : چرا
ا/ت : چون نمیتونه عشقمونو ببینه
جانگکوک : فکر خیلی خوبیه
خندیدش
ا/ت : نمیشه هیچ وقت نری؟ همیشه همینجا بمونی؟
جانگکوک : اونم میشه ولی یکم صبر کن باشه؟
ا/ت : چقدر؟
جانگکوک : یکم دیگه مونده
ا/ت : باشه
تلفنم زنگ خورد برداشتمش پلین بود این جا هم ولم نمیکنه لعنتی
ا/ت : کیه؟
جانگکوک : خودشه مزاحمه
تماسو وصل کردم
پلین : معلوم هست تو کجایی؟ میدونی چقدر دنبالت گشتم؟ چرا تلفنتو بر نمی داری
یه بار دیگه هم زنگ زده بود گزاشتم رو حالت هواپیما الان حالت هواپیما رو برداشتم که دقیقا همون موقع زنگ زد
جانگکوک : به تو چه
پلین : یعنی چی درست حرف بزن ببینم کجایی
جانگکوک : نمیخوام بگم چیکار داری؟
پلین : پیش اون دختره ای؟
جانگکوک : به تو چه ربطی داره من کجام
پلین : اگه پیش اون دختره باشی من میدونم با تو
جانگکوک : مثلا میخوای چیکار کنی؟
پلین : میفهمی
جانگکوک : بگو تا بفهمم
پلین : بیا خونه اون بچه ی مسخرتو هم بیار
جانگکوک : به فیلیپ توهین نکن اگرنه قول نمیدم که بتونم خودمو کنترل کنم
قط کردم و گوشی رو پرت کردم تو دیوار خورد شد نیم خیز نشست و با بهت بهم نکاه کرد
ا/ت : چیکار میکنی
جانگکوک : اعصابمو خورد کرد خب
ا/ت : چی گفت
جانگکوک : یسری چرت و پرت من باید برم اگرنه یه کاری میکنه
ا/ت : بازم میای؟
جانگکوک : معلومه که میام
ا/ت : میشه فیلیپو نبری؟
جانگکوک : نمیتونم اما فردا بازم میارمش باشه؟
ا/ت :.....
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : باشه
جانگکوک : دوست دارم
ا/ت : منم
فیلیپو بغل کرد
ا/ت : مناظرت میمونم فیلیپ بازم بیا
دادش به من
جانگکوک : بازم میام خب؟
ا/ت : منتظرم
رفتم جلو و بوسه کوتاهی رو لباش گزاشتم
جانگکوک : مواظب خودت باش
ا/ت : توهم همینطور
برای آخرین بار بهش نگاه کردم و رفتم بیرون و درو بستم فیلیپو بردم تو ماشین و به سمت خونه راهی شدم
هیچ نگهبانی جلوی در نزاشتم درو هم قفل نکردم
۱۹۳.۵k
۰۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.