پارت

#پارت252

روزبه: خب خنده بسه بیا بریم بیرون!

مهری: بیرون چرا من میخوام بخوابم...

دست هایش را روی شانه ی مهری گذاشت و به طرف در اتاق هدایتش کرد.

_حالا ی نصف روز اینجایی همشو بگیر بخواب!

سرش را از لای در بیرون برد.

_چیزه اینا رو چیکار کنیم؟انگا خوابن!

روزبه با خنده گفت:

_هیچی میریم می شینیم تو هال تا پاشن !

...

مهری دسته را ول کرد و با جیغ بالا و پایین پرید...

_گلللللل گلللل ،دیدی گل زدمت؟
گنده تر از تو هم واسه من عددی نیس آقا روزبه.

روزبه با قیافه ای گرفته گفت:

_هیچی نگو بشین سرجات حالا بدتر از اینو میخوری...

باجیغ و داد های مهری عاطفه چشم هایش را باز کرد.
با دست آزادش چشم هایش را مالید.
چند بار پلک زد تا فهمید الان کجاست.

مهری: مگه الکیه ب من گل زدن؟
بزا ی چنتا دیگ بزنم بینم روی حرف زدنم داری دیگ یا نه...

عاطفه گیج سرش را بالا آورد و با دیدن روزبه و مهری که جلوی تلویزیون نشسته بودند دهانش باز ماند.

:واااااایییی ، پاشو فرشید آبرو و حیثیتم رفت بلند شو ...

فرشید را هول داد .

فرشید:اه مگه نمیبینی خوابم؟ یواش خو...

روزبه:خواب بسه داداشم پاشو بیا یکم بازی کن چارتا گل بزنم بت بخندیم روحمون شاد شه...

....
دیدگاه ها (۱)

_fr4._:#پارت253با صدای روزبه به خودش آمد.کمی جابه جا شد و نگ...

_fr4._:#پارت254فرشید گیج خواب سرش را از روی بالشت برداشت و ب...

#پارت251پتو را روی سرش کشید !دلش میخواست از شدت هیجان جیغ بک...

#پارت250_تا اسم نبری ولت نمیکنما!میخواست ب زور هم که شده از ...

سناریوی جدید

پارت⁶جانگمی.پاشو ا.تو ببوسکوک.یه چیز دیگه بگوجانگمی.نچکوک.از...

my month²پارت⁹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط