چشمای قشنگ تو
#part32
چشمای قشنگ تو✨
آرین:میدونی اگه با من ازدواج نکنی چی میشه ؟
دیانا:اصلا برام مهم نیست
آرین:من دوست دارما
دیانا:ولی من ندارم
آرین:پاشو بریم بیرون
دیانا:آخيش
.......
سارا(مامان ارین):دخترم حرفاتو زدین
دیانا:بله😕
مهناز:چی شد عزیزم ب نتیجه رسیدین
دیانا:بله
نگاه به شدت سنگین ارسلان رو روم حس میکردم برگشتم نگاش کردم که با اخم بهم زل زده بود
سارا:خب نتیجه چی شد
دیانا:ما اصلا به درد هم نمیخوریم
کل خونه غرق سکوت شد
مهران:یعنی چی
آرین:خانم جوابش منفیه
آرش:دیانا
دیانا:ببخشید ولی زندگی خودمه
مهناز:دیانا بیا اتاق کارت دارم
دیانا:اومدم
.......
مهناز:دیانا چته پسر به این خوبی هم خانواده درست حسابی داره هم تحصیل کردس هم پول دارن
دیانا:مامان مهم دوست داشتنه که من دوسش ندارم
مهناز:دیانا اگه این ازدواج صورت نگیره ما بدبخت میشیم
دیانا:چرا اونوت
مهناز:کل قرار داد های شرکت رو لغو می کنن میفهمی یعنی چقد ضرر؟؟؟
دیانا:واقعا که هیچ وقت فکر نمیکردم پول براتون از من مهم تر باشه
مهناز:دیانا فکراتو بکن من دوست ندارم تو و داداشت از این به بعد تو فلاکت و سختی زندگی کنین
دیانا:😔😔😔
مهناز:بیا بریم بیرون
..........
مهناز:سارا جون مافکرامونو میکنیم بهتون جواب می دیم
سارا:باشه عزیزم
به سمت دیانا رفتم و دستمو گزاشتم رو شونش. دیانا جان دخترم خوب فکراتو کن قول میدم خوشبخت میشی
دیانا:فکرامو میکنم🙃😔
مهران: پس ما دیگه زحمتو کم میکنیم
آرش:بودین حالا
مهران:نه دیگ میریم
..........
بعد خدافسی با مهشاد رفتیم تو اتاق تا لباسامون رو عوض کنیم
مهشاد:به نظر من که پسر خوبی بود
چشمای قشنگ تو✨
آرین:میدونی اگه با من ازدواج نکنی چی میشه ؟
دیانا:اصلا برام مهم نیست
آرین:من دوست دارما
دیانا:ولی من ندارم
آرین:پاشو بریم بیرون
دیانا:آخيش
.......
سارا(مامان ارین):دخترم حرفاتو زدین
دیانا:بله😕
مهناز:چی شد عزیزم ب نتیجه رسیدین
دیانا:بله
نگاه به شدت سنگین ارسلان رو روم حس میکردم برگشتم نگاش کردم که با اخم بهم زل زده بود
سارا:خب نتیجه چی شد
دیانا:ما اصلا به درد هم نمیخوریم
کل خونه غرق سکوت شد
مهران:یعنی چی
آرین:خانم جوابش منفیه
آرش:دیانا
دیانا:ببخشید ولی زندگی خودمه
مهناز:دیانا بیا اتاق کارت دارم
دیانا:اومدم
.......
مهناز:دیانا چته پسر به این خوبی هم خانواده درست حسابی داره هم تحصیل کردس هم پول دارن
دیانا:مامان مهم دوست داشتنه که من دوسش ندارم
مهناز:دیانا اگه این ازدواج صورت نگیره ما بدبخت میشیم
دیانا:چرا اونوت
مهناز:کل قرار داد های شرکت رو لغو می کنن میفهمی یعنی چقد ضرر؟؟؟
دیانا:واقعا که هیچ وقت فکر نمیکردم پول براتون از من مهم تر باشه
مهناز:دیانا فکراتو بکن من دوست ندارم تو و داداشت از این به بعد تو فلاکت و سختی زندگی کنین
دیانا:😔😔😔
مهناز:بیا بریم بیرون
..........
مهناز:سارا جون مافکرامونو میکنیم بهتون جواب می دیم
سارا:باشه عزیزم
به سمت دیانا رفتم و دستمو گزاشتم رو شونش. دیانا جان دخترم خوب فکراتو کن قول میدم خوشبخت میشی
دیانا:فکرامو میکنم🙃😔
مهران: پس ما دیگه زحمتو کم میکنیم
آرش:بودین حالا
مهران:نه دیگ میریم
..........
بعد خدافسی با مهشاد رفتیم تو اتاق تا لباسامون رو عوض کنیم
مهشاد:به نظر من که پسر خوبی بود
۲.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.