پارت ۹۳
پارت ۹۳
جیمین:هیونگ اروم باش
یونگی:نمیتونم
جین:بابا مگه چش شده خب بچتون داره بدنیا میاد نگرانی نداره که
نامجون:جین تو خودت وقتی دخترت داشت بدنیا میومد یادت نیست مغز هممون و جویدی
جونگکوک:وایی یادم نیار اصن از نگرانی نمیدونست چیکار کنه
تهیونگ:هول کرده بود و همش باخودش حرفمیزد
جین:خب حالا شماهم
جیهوپ:یوری خسته که نیستی
یوری:نه
جیمین:او راستی مبارک باشه بخاطر بچه
یوری:ممنونم
واهمه داشتن تبریک میگفتن که گوشی یوری زنگ خورد ودید که مامانش زنگ زده(مامان واقعیش) و جواب داد
یوری:الو سلام مامان
مامان یوری:سلام خوبی دخترم
یوری:ممنونم شما خوبید
مامان یوری:ممنون ماهم خوبیم بیمارستانی اره
یوری:او اره
مامان یوری:چرا چیشده
یوری:چیز خاصی نیست پسر یئون وو و یونگی داره بدنیا میاد ماهم بیمارستانیم
مامان یوری:عه بسلامتی راستی چرا نگفتی
یوری:چیو
مامان یوری:مبارک باشه ولی باید میگفتی که بارداری
یوری:مادره من من تازه دیشب فهمیدم صبح هم که دیگه نرسیدم زنگ بزنم و بگم
مامان یوری:ولی خب به هرحال مبارک باشه خیلی خوشحال شدیم
یوری:ممنون مامان خب میگم کار نداری من باید برم بعدا باهات حرف میزنم
مامان یوری:باشه دخترم مواظب خودتون باشید خداحافظ
و خداحافظی کردن و گوشی و قط کرد که دکتر اومد بیرون
یونگی:دکتر حالش چطوره
دکتر:هم حال مادر و هم بچه خوبه نگران نباشید
یونگی:اخیش
و دکتر از اون محل خارج شد واعضا و یوری رفتن داخل اتاق پیش یئون وو که یئون وو کم کم بهوش اومد
یوری:اونی حالت خوبه
یئون وو:اهوم
یونگی:درد که نداری
یئون وو:یکم ولی مشکلی نیس
جونگکوک:مبارک باشه
و همه تبریک گفتن
یوری:اسمش و چی میذارید
یونگی:تصمیم گرفتیم اسمش و بزاریم یونجین
تهیونگ:چه اسم خوبی
و بعد از دوساعت یئون وو مرخص شد و هرکی به سمت خونه خودش رفت و تهیونگ و یوری هم رفتن خونشون و آماده خواب شدن
تهیونگ:یوری
یوری:جانم
تهیونگ:حکم سئوجون
یوری:راجبش فکر نکن تا روزه دادگاه
تهیونگ:میتونی بری دادگاه
یوری:اره مگه چمه باردارم مریض که نیستم
تهیونگ:ولی مراقب خودت باش
یوری:باشه عشقم نگران نباش الان بگیر بخواب که خوابم میاد
تهیونگ:باشه
و گرفتن خوابیدن زمان مثل برق و باد گذشت تا رسید به وقت دادگاه
*پرش زمانی به دادگاه*
..............
جیمین:هیونگ اروم باش
یونگی:نمیتونم
جین:بابا مگه چش شده خب بچتون داره بدنیا میاد نگرانی نداره که
نامجون:جین تو خودت وقتی دخترت داشت بدنیا میومد یادت نیست مغز هممون و جویدی
جونگکوک:وایی یادم نیار اصن از نگرانی نمیدونست چیکار کنه
تهیونگ:هول کرده بود و همش باخودش حرفمیزد
جین:خب حالا شماهم
جیهوپ:یوری خسته که نیستی
یوری:نه
جیمین:او راستی مبارک باشه بخاطر بچه
یوری:ممنونم
واهمه داشتن تبریک میگفتن که گوشی یوری زنگ خورد ودید که مامانش زنگ زده(مامان واقعیش) و جواب داد
یوری:الو سلام مامان
مامان یوری:سلام خوبی دخترم
یوری:ممنونم شما خوبید
مامان یوری:ممنون ماهم خوبیم بیمارستانی اره
یوری:او اره
مامان یوری:چرا چیشده
یوری:چیز خاصی نیست پسر یئون وو و یونگی داره بدنیا میاد ماهم بیمارستانیم
مامان یوری:عه بسلامتی راستی چرا نگفتی
یوری:چیو
مامان یوری:مبارک باشه ولی باید میگفتی که بارداری
یوری:مادره من من تازه دیشب فهمیدم صبح هم که دیگه نرسیدم زنگ بزنم و بگم
مامان یوری:ولی خب به هرحال مبارک باشه خیلی خوشحال شدیم
یوری:ممنون مامان خب میگم کار نداری من باید برم بعدا باهات حرف میزنم
مامان یوری:باشه دخترم مواظب خودتون باشید خداحافظ
و خداحافظی کردن و گوشی و قط کرد که دکتر اومد بیرون
یونگی:دکتر حالش چطوره
دکتر:هم حال مادر و هم بچه خوبه نگران نباشید
یونگی:اخیش
و دکتر از اون محل خارج شد واعضا و یوری رفتن داخل اتاق پیش یئون وو که یئون وو کم کم بهوش اومد
یوری:اونی حالت خوبه
یئون وو:اهوم
یونگی:درد که نداری
یئون وو:یکم ولی مشکلی نیس
جونگکوک:مبارک باشه
و همه تبریک گفتن
یوری:اسمش و چی میذارید
یونگی:تصمیم گرفتیم اسمش و بزاریم یونجین
تهیونگ:چه اسم خوبی
و بعد از دوساعت یئون وو مرخص شد و هرکی به سمت خونه خودش رفت و تهیونگ و یوری هم رفتن خونشون و آماده خواب شدن
تهیونگ:یوری
یوری:جانم
تهیونگ:حکم سئوجون
یوری:راجبش فکر نکن تا روزه دادگاه
تهیونگ:میتونی بری دادگاه
یوری:اره مگه چمه باردارم مریض که نیستم
تهیونگ:ولی مراقب خودت باش
یوری:باشه عشقم نگران نباش الان بگیر بخواب که خوابم میاد
تهیونگ:باشه
و گرفتن خوابیدن زمان مثل برق و باد گذشت تا رسید به وقت دادگاه
*پرش زمانی به دادگاه*
..............
۴.۰k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.