کاش به دنیا نمیومدم
پارت 22
پشت سر استاد وارد کلاس شدم و رفتم نشستم سر جام نگاه همه رو من بود منم از خجالت سرمو انداخته بودم پایین تو همین حال و هوا بودیم که استاد با صدای رسایی گفت
8خب بچه ها چطورید ببخشید که این چند روز رو نبودم و مثل اینکه چند تا دانش آموز جدید داریم میشه دانش آموزای جدید بیان جلو
منو کویین و دوستش سئوک رفتیم جلو
منم خواستم اولین نفر خودمو معرفی کنم و برم بشینم سر جام
-سلام استاد من .....
3سلام استاد من سئوک هستم
دهنم باز مونده بود اونایی که دوسم نداشتن بهم خندیدن تهیونگم که خیلی ریلکس چشماشو بسته بود و دست ب سینه به دیوار پشت سرش تیکه داده بود یونگی هم تو عالم خودش بود ولی وقتی اون پرید وسط حرفم با تعجب بهش نگاه کرد سانیم اعصبانی شد و با صدای نسبتا بلندی گفت
0چیه مسخره کردن داره مسخره ها
بلا فاصله بعد حرف سانی استاد گفت
8سئوک و بچه ها شما همتون کار بدی کردید اگه یه بار دیگه تکرار بشه مجازات میشید
استاد خیلی کراش بود و به نظر فقط چند سال از من بزرگ بود
دوباره خواستم خودمو معرفی کنم
-من پارک.....
2استاد من ......
به نظر کاملا تصادفی بود کوئین برگشت سمتم و با چهره پوکری زل زد تو چشام و بعد برگشت به سمت دیگه ای و گفت
2بفرمایید
-نه شما بگین
دوباره نگام کرد و گفت
2بگو تو از اول میخواستی بگی
لحنش ترسناک بود و چهرش جدی بود
نگاهمو خیلی ریلکس ازش گرفتم و گفتم
-من پاک الینا هستم
استاد یه لبخند گرم تحویلم داد و گفت خشبختم منم بهش یه لبخند فیک زدم و رفتم نشستم سرجام کوئینم خودشو معرفی کرد و با قیافه گرفته ای رفت نشست سر جاش
8خیلی خب سریع بریم زمین دو میدانی که باید بدوییم
همه یه آهی کشیدن و پاشدن رفتن منم آبمو برداشتم و پوکر رفتم من آخرین نفر بودم اما سانی تنهام نمیزاشت سریع اومد پیشم ما دوتا از جمع کلاس عقب تر راه میرفتیم
0واااااییییییییی هر چقدر میگذره رو این پسره تازه وارد دارم بیش از حد کراش میزنممممممممم
با لحن بی حالی گفتم
-کدوم پسره
0اشتباه نکنم اسمش کویین
-آها
-خب چرا بهش نمیگی
0یعنی واقعا بهش بگم
-آره بگو
0هفففففف راستشو بگو چت شده چرا انقد بی جونی؟
-هیچی
تقریبا یکم از ساختمون مدرسه دور شده بودیم و داشتیم به زمین دو میدانی میرسیدم از اون لحظه که گفتم هیچی دیگه نه من نه سانی هیچ حرفی نزدیم تا این که به زمین دو میدانی رسیدیم و سانی گفت
0بگو ببینم کسی اذیتت کرده
می خواستم بگم نه حالم خوبه که بی دلیل گریم گرفت و سرمو تو بغل سانی قایم کردم
ادامه دارد....
پشت سر استاد وارد کلاس شدم و رفتم نشستم سر جام نگاه همه رو من بود منم از خجالت سرمو انداخته بودم پایین تو همین حال و هوا بودیم که استاد با صدای رسایی گفت
8خب بچه ها چطورید ببخشید که این چند روز رو نبودم و مثل اینکه چند تا دانش آموز جدید داریم میشه دانش آموزای جدید بیان جلو
منو کویین و دوستش سئوک رفتیم جلو
منم خواستم اولین نفر خودمو معرفی کنم و برم بشینم سر جام
-سلام استاد من .....
3سلام استاد من سئوک هستم
دهنم باز مونده بود اونایی که دوسم نداشتن بهم خندیدن تهیونگم که خیلی ریلکس چشماشو بسته بود و دست ب سینه به دیوار پشت سرش تیکه داده بود یونگی هم تو عالم خودش بود ولی وقتی اون پرید وسط حرفم با تعجب بهش نگاه کرد سانیم اعصبانی شد و با صدای نسبتا بلندی گفت
0چیه مسخره کردن داره مسخره ها
بلا فاصله بعد حرف سانی استاد گفت
8سئوک و بچه ها شما همتون کار بدی کردید اگه یه بار دیگه تکرار بشه مجازات میشید
استاد خیلی کراش بود و به نظر فقط چند سال از من بزرگ بود
دوباره خواستم خودمو معرفی کنم
-من پارک.....
2استاد من ......
به نظر کاملا تصادفی بود کوئین برگشت سمتم و با چهره پوکری زل زد تو چشام و بعد برگشت به سمت دیگه ای و گفت
2بفرمایید
-نه شما بگین
دوباره نگام کرد و گفت
2بگو تو از اول میخواستی بگی
لحنش ترسناک بود و چهرش جدی بود
نگاهمو خیلی ریلکس ازش گرفتم و گفتم
-من پاک الینا هستم
استاد یه لبخند گرم تحویلم داد و گفت خشبختم منم بهش یه لبخند فیک زدم و رفتم نشستم سرجام کوئینم خودشو معرفی کرد و با قیافه گرفته ای رفت نشست سر جاش
8خیلی خب سریع بریم زمین دو میدانی که باید بدوییم
همه یه آهی کشیدن و پاشدن رفتن منم آبمو برداشتم و پوکر رفتم من آخرین نفر بودم اما سانی تنهام نمیزاشت سریع اومد پیشم ما دوتا از جمع کلاس عقب تر راه میرفتیم
0واااااییییییییی هر چقدر میگذره رو این پسره تازه وارد دارم بیش از حد کراش میزنممممممممم
با لحن بی حالی گفتم
-کدوم پسره
0اشتباه نکنم اسمش کویین
-آها
-خب چرا بهش نمیگی
0یعنی واقعا بهش بگم
-آره بگو
0هفففففف راستشو بگو چت شده چرا انقد بی جونی؟
-هیچی
تقریبا یکم از ساختمون مدرسه دور شده بودیم و داشتیم به زمین دو میدانی میرسیدم از اون لحظه که گفتم هیچی دیگه نه من نه سانی هیچ حرفی نزدیم تا این که به زمین دو میدانی رسیدیم و سانی گفت
0بگو ببینم کسی اذیتت کرده
می خواستم بگم نه حالم خوبه که بی دلیل گریم گرفت و سرمو تو بغل سانی قایم کردم
ادامه دارد....
۱۰.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.