پارت۱۶:
پارت۱۶:
سومی: کاملا موافقم.
همه به سوی اتاق نیلیکا حرکت کردیم .
سوجون: نیلیکا خوبی؟
در رو واز کردم کردم رفتم بیرون اشک هامو پاک کردم .
نیلیکا: ارع خوبم بریم.
یونجون: بریم بار؟
سومی: ارععععع.
سوجون: منم پایم.
نیلیکا: اگه میرین منم میام😁
سومی: تغییر مودت تو حلقم.
رفتیم تو اتاق پسرا تو اتاق مهمان و من و سومی هم اتاق من.(عکس اول و دوم لباس من)
(عکس سوم و چهارم مال سومی)
(عکس پنجم مال سوجون)
(عکس ششم مال یونجون)
بعد یه آرایش زیبا و لایت رفتیم پایین پسرا رو مبل بودن.
نیلیکا: شما این لباسا رو از کجا آوردید
سومی: خب از قبل برنامه ریخته بودیم بریم بار برا همین آوردیم.
نیلیکا: آها.
رفتیم بیرون به سمت بار داشتیم راه میرفتیم و همه مردا به من نگاه میکردن یهو یونجون کتش رو در آورد کرد تن من.
یونجون: رسیدیم درش بیار.
رفتیم و رسیدیم به بار رفتیم نشستیم.
گارسون اومد.
گارسون: چی میل دارید؟
نیلیکا: ویسکی ٪۹۵
سوجون: من یه ودکا٪۵۰
سومی: آب سیب
یونجون: شراب٪۶۷
گارسون: چشم براتون میارم.
گارسون رفت و ۱۰بعد با یه سینی از سفارشامون آورد.
شروع کردیم به خوردن حدود ۱۰ دقیقه میشد داشتیم میخوردیم که یهو در بار باز شد و یه فرد درشت هیکل اومد تو.
سومی: بچه ها کوک.
یهو اومد تو نور خودش بود برگشت نگام کرد چشم تو چشم شدیم داشتم فکر میکردم چقدر جذاب شده.
«ویو کوک»
داشتم به دور و ورم نگاه میکردم تا دنبال اون فردی که میخوام باهاش معامله کنم میگشتم که چشم خورد به یه زن با تیپ مشکی اون نیلیکا بود چقدر خوشگل و سک.سی شده بود ولی من ردش کردم و از وقتی ردش کردم با لورا رفتم ولی اصلا دوسش ندارم فکر کنم الان که رفته فهمیدم چقدر دوسش دارم فکر کنم بردی خانم نیلیکا و من امشب تمام و کمال تو رو مال خودم میکنم.
سومی: کاملا موافقم.
همه به سوی اتاق نیلیکا حرکت کردیم .
سوجون: نیلیکا خوبی؟
در رو واز کردم کردم رفتم بیرون اشک هامو پاک کردم .
نیلیکا: ارع خوبم بریم.
یونجون: بریم بار؟
سومی: ارععععع.
سوجون: منم پایم.
نیلیکا: اگه میرین منم میام😁
سومی: تغییر مودت تو حلقم.
رفتیم تو اتاق پسرا تو اتاق مهمان و من و سومی هم اتاق من.(عکس اول و دوم لباس من)
(عکس سوم و چهارم مال سومی)
(عکس پنجم مال سوجون)
(عکس ششم مال یونجون)
بعد یه آرایش زیبا و لایت رفتیم پایین پسرا رو مبل بودن.
نیلیکا: شما این لباسا رو از کجا آوردید
سومی: خب از قبل برنامه ریخته بودیم بریم بار برا همین آوردیم.
نیلیکا: آها.
رفتیم بیرون به سمت بار داشتیم راه میرفتیم و همه مردا به من نگاه میکردن یهو یونجون کتش رو در آورد کرد تن من.
یونجون: رسیدیم درش بیار.
رفتیم و رسیدیم به بار رفتیم نشستیم.
گارسون اومد.
گارسون: چی میل دارید؟
نیلیکا: ویسکی ٪۹۵
سوجون: من یه ودکا٪۵۰
سومی: آب سیب
یونجون: شراب٪۶۷
گارسون: چشم براتون میارم.
گارسون رفت و ۱۰بعد با یه سینی از سفارشامون آورد.
شروع کردیم به خوردن حدود ۱۰ دقیقه میشد داشتیم میخوردیم که یهو در بار باز شد و یه فرد درشت هیکل اومد تو.
سومی: بچه ها کوک.
یهو اومد تو نور خودش بود برگشت نگام کرد چشم تو چشم شدیم داشتم فکر میکردم چقدر جذاب شده.
«ویو کوک»
داشتم به دور و ورم نگاه میکردم تا دنبال اون فردی که میخوام باهاش معامله کنم میگشتم که چشم خورد به یه زن با تیپ مشکی اون نیلیکا بود چقدر خوشگل و سک.سی شده بود ولی من ردش کردم و از وقتی ردش کردم با لورا رفتم ولی اصلا دوسش ندارم فکر کنم الان که رفته فهمیدم چقدر دوسش دارم فکر کنم بردی خانم نیلیکا و من امشب تمام و کمال تو رو مال خودم میکنم.
۴.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.