فیک بابای من
پارت سوم +من خیلی یانگ رو دوست دارم
یانگ : منم یونا را خیلی دوست دارم عین خواهر کوچلومه
@میدونم ولی بی احترامی میشه
یانگ: نه نمیشه یونا هر جور راحتی صدام کن ابجی قشنگم
+باشه دادش جون مامان دیدی ما چقدر همدیگه را دوست داریم خب بای بای مامان
@باشه شما دوتا خواهر برادر تنها میزارم 😁اونجا میبینمت وقت رسیدی زنگ بزن باشه
+باشه مامان جون😄
چند دقیقه بعد
یانگ : یونا رسیدیم به مامانت زنگ بزن
+باشه الو مامان ما رسیدیم
@سلام دخترم سمت راستت را نگاه کن بیا اونجا باشه
+اوکی مامانم اون ماشین
یانگ : بیابریم
از زبان یونا
از ماشین پیاده شدم رفتیم سمت اون ماشین که مامان گفته داخل اش نشستم مامانم را بغل کردم چه خوشکل شده بود
@وایی مامانی چه دخترم قشنگ شده
+مامان توهم خوشکل شدی
یانگ: خانوم یونهی مهمونا اومدن شما هم برید
@یانگ لازم نیست خانوم صدا بزنی فقط اسممو تو این چند سال من چندبار بهت گفتم ولی هنوز اینو بس نکردی
یانگ:باشه
+بیان بریم
@باشه بریم
از زبان یونا
مامانم دستم گرفت ورفتیم همه عکاسا داشتن عکس میگرفتن و میگفتن ژست بگیریم وماهم چندتا ژست گرفتیم و رفتیم داخل
از زبان یونگی
همه مون برای مصاحبه و کنسرت وبرای تبلیغات رفته بودیم امریکا امروز جونکوک گفت یه مهمونی دعوتیم از شرکت کلوین کلین اصلا حوصله نداشتم خواب بودم که نامجون بیدارم کرد رفتم اماده شدم سوار ماشین شدم دیدیم همه نشسته بودن سلام کردم گفتم اقای وانگ بریم ماشین حرکت کرد دیدم جونکوک چند دقیقه بعد رسیدم میکاپرا گریم کردن. لباس پوشیدم رفتیم چند دقیقه بعد رسیدیم عکاسا عکس گرفتن چند ژست گرفتیم رفتیم داخل
یانگ : منم یونا را خیلی دوست دارم عین خواهر کوچلومه
@میدونم ولی بی احترامی میشه
یانگ: نه نمیشه یونا هر جور راحتی صدام کن ابجی قشنگم
+باشه دادش جون مامان دیدی ما چقدر همدیگه را دوست داریم خب بای بای مامان
@باشه شما دوتا خواهر برادر تنها میزارم 😁اونجا میبینمت وقت رسیدی زنگ بزن باشه
+باشه مامان جون😄
چند دقیقه بعد
یانگ : یونا رسیدیم به مامانت زنگ بزن
+باشه الو مامان ما رسیدیم
@سلام دخترم سمت راستت را نگاه کن بیا اونجا باشه
+اوکی مامانم اون ماشین
یانگ : بیابریم
از زبان یونا
از ماشین پیاده شدم رفتیم سمت اون ماشین که مامان گفته داخل اش نشستم مامانم را بغل کردم چه خوشکل شده بود
@وایی مامانی چه دخترم قشنگ شده
+مامان توهم خوشکل شدی
یانگ: خانوم یونهی مهمونا اومدن شما هم برید
@یانگ لازم نیست خانوم صدا بزنی فقط اسممو تو این چند سال من چندبار بهت گفتم ولی هنوز اینو بس نکردی
یانگ:باشه
+بیان بریم
@باشه بریم
از زبان یونا
مامانم دستم گرفت ورفتیم همه عکاسا داشتن عکس میگرفتن و میگفتن ژست بگیریم وماهم چندتا ژست گرفتیم و رفتیم داخل
از زبان یونگی
همه مون برای مصاحبه و کنسرت وبرای تبلیغات رفته بودیم امریکا امروز جونکوک گفت یه مهمونی دعوتیم از شرکت کلوین کلین اصلا حوصله نداشتم خواب بودم که نامجون بیدارم کرد رفتم اماده شدم سوار ماشین شدم دیدیم همه نشسته بودن سلام کردم گفتم اقای وانگ بریم ماشین حرکت کرد دیدم جونکوک چند دقیقه بعد رسیدم میکاپرا گریم کردن. لباس پوشیدم رفتیم چند دقیقه بعد رسیدیم عکاسا عکس گرفتن چند ژست گرفتیم رفتیم داخل
۲.۳k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.