روزگار غیر باور. پارت 79
روزگار غیر باور
پارت 79
#هیونجون
دکتر: ما تمام سعیمون رو کردیم، متاسفانه چونکه شدت ضرب خیلی زیاد بود، کمرشون ترک برداشته و گردنشون شکسته و یک دست شکسته و یک پاشون ترک برداشته
هیو: پس یعنی...
دکتر: مهم ضربه ايه که به سرش وارد شده، متاسفانه ایشون... به کما رفتن.
هیو:چی؟؟!!
دکتر: نمیتونیم بگیم که این حالت تا کی ادامه داره، اما هر کاری که از دستمون بر میومد انجام دادیم
هیو: یعنی چی؟
دکتر: متاسفم
به شونم زدو از کنارم رد شد
باورم نمیشد، مگه قرار نبود بریم بیرون بگردیم، پس چرا اینجاییم. نباید این کارو باهام میکردی، مگه نمیگن مهربونی، پس چرا این بلاهارو سرم میاری؟؟؟؟؟؟؟
همتا رو از اتاق عمل آوردن بیرون و به اتاق دیگه بردن.
پرستار: شما فعلا نمیتونین از نزدیک ببینینش.
پس رو به روی اتاق روی صندلی نشستم، و به همتا که روی تخت خوابیده نگاه کردم،
سعی برای نریختن اشکام نکردم،
پیداش میکنم اون کسی که این بلا رو سرت آورده تو فقط خوب شو، فقط بهوش بیا، گوشیم رو روشن کردم که دیدم 30 تماس از دست رفته از منیجرم و 2 تا از جونگ سوک داشتم، بی توجه بهش به منشیم زنگ زدم: الو
منشی: سلام آقای هوانگ، در خدمتم
هیو: همین الان هرطور شده برو دوربین های خیابون... رو چک کن و ویدئو رو برام بفرست.
منشی: بله، چشم
گوشی رو قطع کردم.
که بلافاصله گوشیم زنگ خورد، جواب دادم:
منیجر: معلومه کدوم گوری هستی؟ با خودت چی فک کردی ها، معروف شدم تموم، هر گوری هستی هر غلطی میکنی همین الان بیا کمپانی، سریع نزار خودم بیام با زور بیارمت، تو عو...
بدون اینکه چیزی بگم، گوشی رو قطع کردم. سرمو به دیوار پشتم تکیه دادم،
[لطفا خوب شو، خواهش میکنم...]
چشامو بستم، تمام خاطراتم با همتا مثل فیلم از جلو چشمام رو میشد، خنده هاش... وای خنده هاش....
بلند شدم و سوار ماشینم شدم و سرمو روی فرمون گذاشتم، نمیدونم چند دقیقه گذشت که گوشیم زنگ خورد، منشیم بود، جواب دادم: چیشد؟
منشی: با سختی تونستم این فیلم رو بگیرم، میدونین که...
هیو: کجایی؟
منشی: تو ماشین خیابون... چطور؟
هیو: همونجا باش الان میام.
با تمام سرعتی که میتونستم رفتم همونجا که بود و فلشو ازش گرفتم و رفتم خونه.
فلشو به لپتاپم زدم، فیلم رو تو اون ساعت آوردم، یه ماشین بنز سیاه، دوباره فیلم رو زدم عقب که دیدم یه مرد کت و شلواری بود... لي سومان!!!!!
لطفا و خواهشا کامنت فراموش نشه لاوا♥️
پارت 79
#هیونجون
دکتر: ما تمام سعیمون رو کردیم، متاسفانه چونکه شدت ضرب خیلی زیاد بود، کمرشون ترک برداشته و گردنشون شکسته و یک دست شکسته و یک پاشون ترک برداشته
هیو: پس یعنی...
دکتر: مهم ضربه ايه که به سرش وارد شده، متاسفانه ایشون... به کما رفتن.
هیو:چی؟؟!!
دکتر: نمیتونیم بگیم که این حالت تا کی ادامه داره، اما هر کاری که از دستمون بر میومد انجام دادیم
هیو: یعنی چی؟
دکتر: متاسفم
به شونم زدو از کنارم رد شد
باورم نمیشد، مگه قرار نبود بریم بیرون بگردیم، پس چرا اینجاییم. نباید این کارو باهام میکردی، مگه نمیگن مهربونی، پس چرا این بلاهارو سرم میاری؟؟؟؟؟؟؟
همتا رو از اتاق عمل آوردن بیرون و به اتاق دیگه بردن.
پرستار: شما فعلا نمیتونین از نزدیک ببینینش.
پس رو به روی اتاق روی صندلی نشستم، و به همتا که روی تخت خوابیده نگاه کردم،
سعی برای نریختن اشکام نکردم،
پیداش میکنم اون کسی که این بلا رو سرت آورده تو فقط خوب شو، فقط بهوش بیا، گوشیم رو روشن کردم که دیدم 30 تماس از دست رفته از منیجرم و 2 تا از جونگ سوک داشتم، بی توجه بهش به منشیم زنگ زدم: الو
منشی: سلام آقای هوانگ، در خدمتم
هیو: همین الان هرطور شده برو دوربین های خیابون... رو چک کن و ویدئو رو برام بفرست.
منشی: بله، چشم
گوشی رو قطع کردم.
که بلافاصله گوشیم زنگ خورد، جواب دادم:
منیجر: معلومه کدوم گوری هستی؟ با خودت چی فک کردی ها، معروف شدم تموم، هر گوری هستی هر غلطی میکنی همین الان بیا کمپانی، سریع نزار خودم بیام با زور بیارمت، تو عو...
بدون اینکه چیزی بگم، گوشی رو قطع کردم. سرمو به دیوار پشتم تکیه دادم،
[لطفا خوب شو، خواهش میکنم...]
چشامو بستم، تمام خاطراتم با همتا مثل فیلم از جلو چشمام رو میشد، خنده هاش... وای خنده هاش....
بلند شدم و سوار ماشینم شدم و سرمو روی فرمون گذاشتم، نمیدونم چند دقیقه گذشت که گوشیم زنگ خورد، منشیم بود، جواب دادم: چیشد؟
منشی: با سختی تونستم این فیلم رو بگیرم، میدونین که...
هیو: کجایی؟
منشی: تو ماشین خیابون... چطور؟
هیو: همونجا باش الان میام.
با تمام سرعتی که میتونستم رفتم همونجا که بود و فلشو ازش گرفتم و رفتم خونه.
فلشو به لپتاپم زدم، فیلم رو تو اون ساعت آوردم، یه ماشین بنز سیاه، دوباره فیلم رو زدم عقب که دیدم یه مرد کت و شلواری بود... لي سومان!!!!!
لطفا و خواهشا کامنت فراموش نشه لاوا♥️
۱۱.۳k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.