بیا فقط رفیق باشیم
#بیا_فقط_رفیق_باشیم
#پارت_2
صبح روز بعد پسرا همراه دنسر ها مشغول تمرین بودن که منیجر وارد اتاق تمرین شد؛
_ همگی خسته نباشید!
چان:_ ممنونم منیجر! همچنین..
_ دنسر ها فعلا میتونن استراحت کنن من باید با شما صحبت کنم!
بعد از رفتن دنسر ها منیجر شروع کرد به صحبت کردن...
_ ببینید پسرا قراره خوابگاهاتون رو عوض کنیم...
چان:_ اما اخه الان؟ ما خیلی سرمون شلوغه!
_ میدونم اما دستور پی دی نیمه! اون گفته هرچه زودتر باید خوابگاه هارو عوض کنیم
فلیکس دلیل کار جی وای پی رو فهمید بخاطر همین با ناراحتی سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت، هیونجین که متوجه ناراحتی فلیکس شده بود آروم دستش رو گرفت و کمی فشار داد بعد به آرومی زیر گوشش زمزمه کرد..
_ نبینم ناراحت باشی سانشاین کوچولوی من!
فلیکس با این حرف هیونجین لبخند کوچیکی زد و خودش رو به هیونجین نزدیک تر کرد..
منیجر:_ خوابگاه های جدید دو نفره هستن بخاطر همین اتاق های بیشتری در اختیار دارین... به زودی اسباب کشی میکنیم پس به گروه های دو نفره تقسیم بشید!
در همین حین استایلیست وارد شد..
_ هیونجین، فلیکس! همراهم بیاید باید لباس های امشب رو آماده کنیم..
***
هیونجین و فلیکس بعد از عکس برداری های فشن شو به افتر پارتی رفتن...
صدای موزیک همه جا پیچیده بود و آیدل ها و مدل ها مشغول رقص و نوشیدن بودن، هیونجین از مهمونی های شلوغ خوشش نمیومد پس آروم یه گوشه نشست اما فلیکس چون روحیه اجتماعی و فعالی داشت فورا گرم صحبت با بقیه آیدل ها شد و همین هیونجین رو عصبی میکرد!
پسر قد بلند و خوش قیافهای گرم صحبت با فلیکس بود و هیونجین هم اونارو زیر نظر داشت.. چند دقیقهای میگذشت و صدای خنده هاشون توی سر هیونجین میپیچید تا اینکه پسره دستش رو به فلیکس نزدیک کرد و روی پاهای فلیکس گذاشت.. هیونجین مشتش رو فشار داد و خواست سمت اونا بره که متوجه دوربین های اطرافشون شد، لیوان پر از سوجو رو سر کشید و باز به فلیکس خیره شد...
#straykids#BTS
#Felix #Han #IN #Sungmin #hyunjin #hyunlix #chungbin #chun #Leeknow
#پارت_2
صبح روز بعد پسرا همراه دنسر ها مشغول تمرین بودن که منیجر وارد اتاق تمرین شد؛
_ همگی خسته نباشید!
چان:_ ممنونم منیجر! همچنین..
_ دنسر ها فعلا میتونن استراحت کنن من باید با شما صحبت کنم!
بعد از رفتن دنسر ها منیجر شروع کرد به صحبت کردن...
_ ببینید پسرا قراره خوابگاهاتون رو عوض کنیم...
چان:_ اما اخه الان؟ ما خیلی سرمون شلوغه!
_ میدونم اما دستور پی دی نیمه! اون گفته هرچه زودتر باید خوابگاه هارو عوض کنیم
فلیکس دلیل کار جی وای پی رو فهمید بخاطر همین با ناراحتی سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت، هیونجین که متوجه ناراحتی فلیکس شده بود آروم دستش رو گرفت و کمی فشار داد بعد به آرومی زیر گوشش زمزمه کرد..
_ نبینم ناراحت باشی سانشاین کوچولوی من!
فلیکس با این حرف هیونجین لبخند کوچیکی زد و خودش رو به هیونجین نزدیک تر کرد..
منیجر:_ خوابگاه های جدید دو نفره هستن بخاطر همین اتاق های بیشتری در اختیار دارین... به زودی اسباب کشی میکنیم پس به گروه های دو نفره تقسیم بشید!
در همین حین استایلیست وارد شد..
_ هیونجین، فلیکس! همراهم بیاید باید لباس های امشب رو آماده کنیم..
***
هیونجین و فلیکس بعد از عکس برداری های فشن شو به افتر پارتی رفتن...
صدای موزیک همه جا پیچیده بود و آیدل ها و مدل ها مشغول رقص و نوشیدن بودن، هیونجین از مهمونی های شلوغ خوشش نمیومد پس آروم یه گوشه نشست اما فلیکس چون روحیه اجتماعی و فعالی داشت فورا گرم صحبت با بقیه آیدل ها شد و همین هیونجین رو عصبی میکرد!
پسر قد بلند و خوش قیافهای گرم صحبت با فلیکس بود و هیونجین هم اونارو زیر نظر داشت.. چند دقیقهای میگذشت و صدای خنده هاشون توی سر هیونجین میپیچید تا اینکه پسره دستش رو به فلیکس نزدیک کرد و روی پاهای فلیکس گذاشت.. هیونجین مشتش رو فشار داد و خواست سمت اونا بره که متوجه دوربین های اطرافشون شد، لیوان پر از سوجو رو سر کشید و باز به فلیکس خیره شد...
#straykids#BTS
#Felix #Han #IN #Sungmin #hyunjin #hyunlix #chungbin #chun #Leeknow
۴.۹k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.