Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
سپهر و مرتضی رفتن ک یکدفع پریدم تو بغل الناز
الناز:چییی؟
بهدیس:خیلی خوشحالم ک بعد چند وقت یکی رو پیدا کردم
الناز:اخ قربونت برم
بهدیس:الناز؟
الناز:جانم
بهدیس:بیا بریم ارایش هامون پاک کنیم
الناز:اره بریم
ارایش هامون پاک کردیم لباس هامون عوض کردیم و رفتیم روتخت ک بخوابیم
بهدیس:خیلی پسر خوبی بود از طرز حرف زدنش خیلی خوشم میومد
الناز: اونم روتو خیلی کراش زده ها همش حواسش به تو بود
بهدیس: اره شمارمو گرفت
الناز:او خب دیگ؟
بهدیس:گفت فعلا شرایط ازدواج کردن رو نداره
الناز:تو قبول کردی؟
بهدیس:اره مشکلی ندارم اخه خودمم هنوز نمتونم جای فرزین رو پر کنم بعدشم من هنوز امسال میرم تو۱۹ سال(سنشو درست گفتم یانه نمدونم)من دوست دارم حداقل ۲۵ سالم بشه بعد ازدواج کنم من هنوز خیلی چیزاهارو ندیدم نشنیدم باید خب پخته بشم
الناز:زیاد پخته نشی له بشی ها جامع اونقدر هم خوب نیست
بهدیس:میدونم میدونم برای همین باید یک دوست پسر پیدا میکردم ک پیداشد ک حداقل زیاد از حدم نگذره
(۱سال بعد)
(بهدیس)
۱سال گذشته بود من دیگ به اندازه خودم مستقل شده بودم و اینک بگم با سپهر بودم خیلی وابستش شده بودم و ازش اگه یکم دور میشدم دلم طاقت نمیورد
امروز عروسی الناز و مرتضی بود من رفته بودم ارایشگاه
و خب بگم الان ۳ روز بود ک با سپهر قهر کرده بودم ولی قرار بود اون بیاد دنبالم ک بریم تالار
با صورت ارایش کرده بیرون ارایشگاه وایستاده بودم و منتظر سپهر بودم ک امد سوار شدم
سپهر: سلام
جوابشو ندادم
سپهر:ساحل خانوم؟
بهدیس: بله؟
سپهر: عروسی ننمه ک اینجوری ارایش کردی
بهدیس:صورت خودمه
سپهر: اون تالار زن مرد قاطی بعدش ک قاطی کلی پسر هایی هول اونجاست
بهدیس: باشه
سپهر: باشه؟ میدونی ک روت حساسم اینجوری میکنی
بهدیس:نمخوام
سپهر: پس باید مهر مالکیت بزارم روت
دیدم رسیدم دم تالار ک یک کوچه تاریک کنارش بود وایستاد و بعد کمربندشو باز کرد (بقیش تو کامنت ها)
سپهر و مرتضی رفتن ک یکدفع پریدم تو بغل الناز
الناز:چییی؟
بهدیس:خیلی خوشحالم ک بعد چند وقت یکی رو پیدا کردم
الناز:اخ قربونت برم
بهدیس:الناز؟
الناز:جانم
بهدیس:بیا بریم ارایش هامون پاک کنیم
الناز:اره بریم
ارایش هامون پاک کردیم لباس هامون عوض کردیم و رفتیم روتخت ک بخوابیم
بهدیس:خیلی پسر خوبی بود از طرز حرف زدنش خیلی خوشم میومد
الناز: اونم روتو خیلی کراش زده ها همش حواسش به تو بود
بهدیس: اره شمارمو گرفت
الناز:او خب دیگ؟
بهدیس:گفت فعلا شرایط ازدواج کردن رو نداره
الناز:تو قبول کردی؟
بهدیس:اره مشکلی ندارم اخه خودمم هنوز نمتونم جای فرزین رو پر کنم بعدشم من هنوز امسال میرم تو۱۹ سال(سنشو درست گفتم یانه نمدونم)من دوست دارم حداقل ۲۵ سالم بشه بعد ازدواج کنم من هنوز خیلی چیزاهارو ندیدم نشنیدم باید خب پخته بشم
الناز:زیاد پخته نشی له بشی ها جامع اونقدر هم خوب نیست
بهدیس:میدونم میدونم برای همین باید یک دوست پسر پیدا میکردم ک پیداشد ک حداقل زیاد از حدم نگذره
(۱سال بعد)
(بهدیس)
۱سال گذشته بود من دیگ به اندازه خودم مستقل شده بودم و اینک بگم با سپهر بودم خیلی وابستش شده بودم و ازش اگه یکم دور میشدم دلم طاقت نمیورد
امروز عروسی الناز و مرتضی بود من رفته بودم ارایشگاه
و خب بگم الان ۳ روز بود ک با سپهر قهر کرده بودم ولی قرار بود اون بیاد دنبالم ک بریم تالار
با صورت ارایش کرده بیرون ارایشگاه وایستاده بودم و منتظر سپهر بودم ک امد سوار شدم
سپهر: سلام
جوابشو ندادم
سپهر:ساحل خانوم؟
بهدیس: بله؟
سپهر: عروسی ننمه ک اینجوری ارایش کردی
بهدیس:صورت خودمه
سپهر: اون تالار زن مرد قاطی بعدش ک قاطی کلی پسر هایی هول اونجاست
بهدیس: باشه
سپهر: باشه؟ میدونی ک روت حساسم اینجوری میکنی
بهدیس:نمخوام
سپهر: پس باید مهر مالکیت بزارم روت
دیدم رسیدم دم تالار ک یک کوچه تاریک کنارش بود وایستاد و بعد کمربندشو باز کرد (بقیش تو کامنت ها)
۶.۲k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.