رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊 𔘓
رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊𔘓
پارت²⁷
𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷
ناهار یه کوفتی درست کردم و خوردم.
مشغول لباس پوشیدن شدم.
صدای بوق ماشین سونا که اومد بدو رفتم دم در.
من: حالا من چون ماشین ندارم پز نده.
سونا یه زبون واسم دراورد.
نشستم توی ماشین.
سونا: چرا صورتت..
من: چیزی نیست، خورده به در.
صدای موزیک بی تی اس و بردمم بالااا.
ران ران رانننننننننن..
مثل مست شده ها میخوندیم و تو ماشین قر میدادیم.
رسیدیم دم در.
بلیط و دادم وصندلی و بهمون نشون دادن، دقیقا جای قبلیمون!
یه بستنی هم گرفتیم و نشستم سر صندلی هامون. جزء اولیاا بودیم.
کم کم همه اومدن و سالن پر شد.
من: سونا..گشنمه..
سونا: مگه همین الان بستنی نخوردیم؟
من: چرا ولی من چیپس میخوام.
پوکر فیس نگام کرد.
با ورود پسرا همه نگاهاشون زوم اونا شد.
سعی کردم حواسمو از جیهوپ پرت کنم.
سونا: اوفف جیهوپ و دیدی چه تیپی زده؟
من: اوم.
سونا: جیهوپ و نگا چه قشنگ میرقصه!
من: اره.
سونا: انقد خوشم از این یه تیکه خوندن جیهوپ میاددد.
من: سونا میشه درباره جیهوپ صحبت نکنی؟
سونا: چرا؟ تو که بایست..
من: دیگه ازش خوشم نمیاد.
سونا دیگه هیچی نگفت.
من حتی یه فیلمم نگرفتم. اخر سر نگاش کردم.. تیپش محشر بود.
لبخند غمگینی زدم سعی کردم بغضمو بخورم.
من..
خیلی پرو بودم..که به خودم اجازه دادم درباره اش فکر کنم.
نباید خیلی پیش میرفتم.
کنسرت تموم شد.
ساعت شیش بود.
سونا بام خدافظی کرد و رفت.
گوشیمو دراوردم تا تاکسی بگیرم.
یه مرد مشکی پوش با ماسک مشکی توجه مو جلب کرد.
یه گوشه وایساده بود و نگاه پسرا میکرد.
دونه دونه همه سوار ماشین شدن.
جیهوپ اومد که پسره از اونور خیابون شروع کرد به حرکت کردن.
یه چیزی رو پشتت قایم میکرد..
ناخوداگاه حرکت کردم سمت جیهوپ.
نکنه پسره میخواد جیهوپو بکشه؟
چاقوو توی دستش یه لحظه مشخص شد..
کلاه هودیمو انداختم سرم و مثل باد توی جیک ثانیه جلوی جیهوپ وایسادم..
فرو رفتن یه چیز تیز توی شکمم باعث شد اخ بلندی بگم و بیفتم زمین.
پایین شلوار پسررو گرفتم و داد زدم: چاقوو دارههههههه!
همه شروع کردن جیغ کشیدن و فرار کردن.
پسره اصلا فکر نمیکرد نقششو به هم بریزم.
بادیگاردا اومدن و پسره رو بردن.
جیهوپ میخواست خم بشه و منو ببینه ولی نزاشتم و سریع دوییدم.
با اینکه برام سخت بود اما خودمو دور کردم.
وقتی مطمئن شدم نمیبیننم نشستم روی زمین.
باز یه کوچه خلوت.
دستمو اوردم بالا..خونی بود.
به موقعه رسیدم.
پارت²⁷
𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷
ناهار یه کوفتی درست کردم و خوردم.
مشغول لباس پوشیدن شدم.
صدای بوق ماشین سونا که اومد بدو رفتم دم در.
من: حالا من چون ماشین ندارم پز نده.
سونا یه زبون واسم دراورد.
نشستم توی ماشین.
سونا: چرا صورتت..
من: چیزی نیست، خورده به در.
صدای موزیک بی تی اس و بردمم بالااا.
ران ران رانننننننننن..
مثل مست شده ها میخوندیم و تو ماشین قر میدادیم.
رسیدیم دم در.
بلیط و دادم وصندلی و بهمون نشون دادن، دقیقا جای قبلیمون!
یه بستنی هم گرفتیم و نشستم سر صندلی هامون. جزء اولیاا بودیم.
کم کم همه اومدن و سالن پر شد.
من: سونا..گشنمه..
سونا: مگه همین الان بستنی نخوردیم؟
من: چرا ولی من چیپس میخوام.
پوکر فیس نگام کرد.
با ورود پسرا همه نگاهاشون زوم اونا شد.
سعی کردم حواسمو از جیهوپ پرت کنم.
سونا: اوفف جیهوپ و دیدی چه تیپی زده؟
من: اوم.
سونا: جیهوپ و نگا چه قشنگ میرقصه!
من: اره.
سونا: انقد خوشم از این یه تیکه خوندن جیهوپ میاددد.
من: سونا میشه درباره جیهوپ صحبت نکنی؟
سونا: چرا؟ تو که بایست..
من: دیگه ازش خوشم نمیاد.
سونا دیگه هیچی نگفت.
من حتی یه فیلمم نگرفتم. اخر سر نگاش کردم.. تیپش محشر بود.
لبخند غمگینی زدم سعی کردم بغضمو بخورم.
من..
خیلی پرو بودم..که به خودم اجازه دادم درباره اش فکر کنم.
نباید خیلی پیش میرفتم.
کنسرت تموم شد.
ساعت شیش بود.
سونا بام خدافظی کرد و رفت.
گوشیمو دراوردم تا تاکسی بگیرم.
یه مرد مشکی پوش با ماسک مشکی توجه مو جلب کرد.
یه گوشه وایساده بود و نگاه پسرا میکرد.
دونه دونه همه سوار ماشین شدن.
جیهوپ اومد که پسره از اونور خیابون شروع کرد به حرکت کردن.
یه چیزی رو پشتت قایم میکرد..
ناخوداگاه حرکت کردم سمت جیهوپ.
نکنه پسره میخواد جیهوپو بکشه؟
چاقوو توی دستش یه لحظه مشخص شد..
کلاه هودیمو انداختم سرم و مثل باد توی جیک ثانیه جلوی جیهوپ وایسادم..
فرو رفتن یه چیز تیز توی شکمم باعث شد اخ بلندی بگم و بیفتم زمین.
پایین شلوار پسررو گرفتم و داد زدم: چاقوو دارههههههه!
همه شروع کردن جیغ کشیدن و فرار کردن.
پسره اصلا فکر نمیکرد نقششو به هم بریزم.
بادیگاردا اومدن و پسره رو بردن.
جیهوپ میخواست خم بشه و منو ببینه ولی نزاشتم و سریع دوییدم.
با اینکه برام سخت بود اما خودمو دور کردم.
وقتی مطمئن شدم نمیبیننم نشستم روی زمین.
باز یه کوچه خلوت.
دستمو اوردم بالا..خونی بود.
به موقعه رسیدم.
۴.۱k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.