p2 "ماه من"
p2 "ماه من"
🔮🌌🪐⭐️🌑
"ات"
"تهیونگ دوست داشتن تو مثل بیدار شدن در یک روز بارانی یه"
هم دوست داری این باران ادامه داشته باشد و هم دوست داری بند بیاید!!
زیباست ولی دلگیر؛
'اگر باران ادامه داشته باشد آرامش دارد و هم این آرامش دلگیر است"
و خب گمان میکنم همین ویژگی باعث شد تا من دلباخته ی تو شوم!!
من زندگی ام را با دیدن چشمان تو بار دیگر آغاز کردم:)))
"ادمین خوشگلتون"
"ات" خیره به ماه بود گمان میکرد دوری از "تهیونگ" برای هر دوی آنها بهتر است؛
اما او هیچ خبری از حال "تهیونگ" نداشت!!
گمان میکرد با بیماری ای که او دارد "تهیونگ" آنرا ترک میکند!!
بی هدف در کوچه و پس کوچه ها قدم میزد و بی صدا اشک میریخت:)))
دیگر دیر وقت بود باید به قصر بر میگشت اما هنوز دلش پر بود !!
"نه از آدما بلکه بخاطر خودش و تصمیماتی که خودش میگرفت در آن لحظه کنترل خودش را رها کرد و از خود بی خود شد"
《در راه قصر بود و سرش را پایین انداخته بود که ناگهان به کسی برخود کرد》
سرش را بالا آورد و بر خلاف انتظارش......
بچه ها اگه دوست داشتین بگین پارت بعد هم بزارم:)))🪐🌌🔮⭐️🌑❤️🩹🥹🙃🤍
🔮🌌🪐⭐️🌑
"ات"
"تهیونگ دوست داشتن تو مثل بیدار شدن در یک روز بارانی یه"
هم دوست داری این باران ادامه داشته باشد و هم دوست داری بند بیاید!!
زیباست ولی دلگیر؛
'اگر باران ادامه داشته باشد آرامش دارد و هم این آرامش دلگیر است"
و خب گمان میکنم همین ویژگی باعث شد تا من دلباخته ی تو شوم!!
من زندگی ام را با دیدن چشمان تو بار دیگر آغاز کردم:)))
"ادمین خوشگلتون"
"ات" خیره به ماه بود گمان میکرد دوری از "تهیونگ" برای هر دوی آنها بهتر است؛
اما او هیچ خبری از حال "تهیونگ" نداشت!!
گمان میکرد با بیماری ای که او دارد "تهیونگ" آنرا ترک میکند!!
بی هدف در کوچه و پس کوچه ها قدم میزد و بی صدا اشک میریخت:)))
دیگر دیر وقت بود باید به قصر بر میگشت اما هنوز دلش پر بود !!
"نه از آدما بلکه بخاطر خودش و تصمیماتی که خودش میگرفت در آن لحظه کنترل خودش را رها کرد و از خود بی خود شد"
《در راه قصر بود و سرش را پایین انداخته بود که ناگهان به کسی برخود کرد》
سرش را بالا آورد و بر خلاف انتظارش......
بچه ها اگه دوست داشتین بگین پارت بعد هم بزارم:)))🪐🌌🔮⭐️🌑❤️🩹🥹🙃🤍
۲.۵k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.