چندپارتی لبخند بزن تا وقتی میتونی

چندپارتی: «لبخند بزن... تا وقتی می‌تونی»
کآپل:تهیونگ/نیلا

---

پارت اول: آغاز لبخندها
«خوبم......ولی یکم خستم»

راوی: پسر (تهیونگ)

> لبخند می‌زد. همیشه.
حتی وقتی می‌دیدم شب‌ها پشت وان حموم نشسته، دستش رو مشت کرده و دندوناشو توی آستین لباسش فرو کرده که جیغ نزنه از درد...
حتی اون‌ شب که موهاشو توی دستم گذاشت و گفت:
– «فکر کنم باد، این دفعه تندتر از همیشه موهامو برد...»
و من فقط نگاهش کردم...
چون نمی‌تونستم بگم: «نه عشقم، این دفعه باد نبود... شیمی‌درمانی بود.»



اسمش نیلا بود.
و اگه کسی از دور می‌دیدش، فکر می‌کرد یه دختر معمولیه.
فقط من می‌دونستم شب‌ها موقع خواب، دست‌هاشو مشت می‌کنه دور عکس مامانش و هی زیر لب می‌گه:
– «قول داده بودم قوی باشم، مگه نه مامان؟»

ما هیچ‌وقت قرار نبود عاشق هم بشیم.
ولی شدیم.
و اون هیچ‌وقت قرار نبود بمیره...
ولی مُرد.

#تکپارتی #چندپارتی #دوپارتی #چند_پارتی #تهیونگ #کیم_تهیونگ #بی_تی_اس #بنگتن #بنگتن_بویز #آرمی #کیپاپ #رمان #فیک
دیدگاه ها (۰)

پارت دوم–«به کسی نگو، ولی دلم می‌خواد بیشتر بمونم...»---راوی...

پارت سوم – «لبخند می‌زنم چون دوست ندارم گریه‌تو ببینم.»---را...

بیبی_کوچولو_منPart: ¹⁰درِ شرکت که باز شد، اولین چیزی که شنید...

بیبی_کوچولو_منPart: ⁹جونگکوک با ته‌مونده‌ی سس شکلات ته بشقاب...

پارت : ۴۰

پارت : ۴۵

زخم کهنه پارت ۱۰۸ با دیدن صورتش حرفش رو خورد نفس عمیقی کشید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط