* صبح روز بعد*
* صبح روز بعد*
از زبان نویسنده: به سمت دستشویی رفت تا صورتش رو بشوره همینجوری چشماش بسته بود معلوم نیست چطوری راه دستشویی رو با چشمای بسته پیدا کرده =/ از همون اولش هم مشخص بود علم غیب داره..
ا/ت: واتتتتتتت چییچیچیچچیچی یعنی چی؟؟؟؟ نه برای چی دو بعدی شدم؟؟ .
نویسنده: بله ا/ت عزیز تازه الان عمق فاجعه رو متوجه شد.
از زبان ا/ت: شوخی میکنی دیگه؟؟؟ نه تروخداااا یعنی چی الان امتحان امروزم چی؟؟ قضیه چیه اقا کمکککک
گوجو از پشت در: ااااااااا/ت بیا از اون اتاق کوفتی بیرون ظهر شددد. وات این کیه داره صدام میکنه؟ ... یکم صداش شبیه...واسا صداش شبیه گوجوعههههه واتتتتتت نهههه واسا واسا واساا مغزم داره ارور میده... چقدر خوشگلم... نه واس یعنی دارم خواب میبینم یا واقعا تناسخ پیدا کردم؟ نه نه نه شاید خوابم بزار یکبار خودم رو بزنم *زدن توی گوش خود*
ایتاییییی!!! درد گرفت. نه مثل اینکه خواب نیست.
...: به خدا اگه نیای با هفت روش سامورایی میام..
ا/ت:تو کی؟
گوجو: معلم دوست داشتنی و زیبات گوجو سنسه *با سرعت جت از اتاق خارج شدم *
ا/ت:دوربین مخفیه؟
گوجو: ها؟
ا/ت: سارا تو نیستی احتمالا؟
گوجو: هن؟ سارا کیه؟
ا/ت: سارا من که میدونم تویی داری از اینکه من گوجو رو دوست دارم سر استفاده میکنی ماسکت رو بردار بزار اون چهرهت رو ببینم قول میدم این دفعه نزنمت.
گوجو: ...
گوجو: شاگرد عزیزم بیا با هم بریم پیش ایری سان( برای کسایی که نمیدونن ایری سان اسم پزشکی هست که توی انیمه هست همون زنه که زیر چشماش سیاه بود) یک معاینت بکنه شاید طب داری یا توهم زدی،.
ا/ت:خودم هم نمیدونم فکر کنم دیگه دارم میمیرم..
«کمی بعد»
گوجو: ایری سان میشه این ا/ت مارو یک چکاب کنید فکر میکنم زده به سرش... نه چیزه یکم حالش بده.
ا/ت: میشه یکی بزنید توی گوشم ببینم دارم خواب میبینم یا نه؟ گوجو: بیا بیا من داوطلب میشم. *گوجو خودش را برای کف گرگی آماده میکند*
ایری: نه نه گوجو خجالت بکش.. ا/ت بیا بشین روی تخت.. از تو بعیده دیگه ا/ت.
ا/ت: من نمیدونم اینجا چه خبره لطفا منو نجات بدید مغزم هنگ کرده فکر کنم.
گوجو: شاید دیشب قرصا رو نخوردی @_@
ا/ت:سنسه باز گوله ی نمک شدین که ಠ_ಠ
گوجو: من همیشه گوله ی نمک بودم. همیشه
ا/ت:ببین سنسه من الان توی وضعیت درستی نیستم میام میزنمت ها ಠ_ಠ
گوجو: نمیتانی ^^ تلاش نکن ای کوچک عه ضعیف.
ا/ت: ایری سان بیا اینو بگیر به خدا میزمش بعد منو به دلیل کشتن یک معلم میندازن توی زندان ಠ_ಠ. نکن این کارو با من سنسه من آدم قانون مندی ام ಠ_ಠ
(شرمنده بد شد یه سناریو عاشقانه از گوجو دارم الا میزارم😊😊)
از زبان نویسنده: به سمت دستشویی رفت تا صورتش رو بشوره همینجوری چشماش بسته بود معلوم نیست چطوری راه دستشویی رو با چشمای بسته پیدا کرده =/ از همون اولش هم مشخص بود علم غیب داره..
ا/ت: واتتتتتتت چییچیچیچچیچی یعنی چی؟؟؟؟ نه برای چی دو بعدی شدم؟؟ .
نویسنده: بله ا/ت عزیز تازه الان عمق فاجعه رو متوجه شد.
از زبان ا/ت: شوخی میکنی دیگه؟؟؟ نه تروخداااا یعنی چی الان امتحان امروزم چی؟؟ قضیه چیه اقا کمکککک
گوجو از پشت در: ااااااااا/ت بیا از اون اتاق کوفتی بیرون ظهر شددد. وات این کیه داره صدام میکنه؟ ... یکم صداش شبیه...واسا صداش شبیه گوجوعههههه واتتتتتت نهههه واسا واسا واساا مغزم داره ارور میده... چقدر خوشگلم... نه واس یعنی دارم خواب میبینم یا واقعا تناسخ پیدا کردم؟ نه نه نه شاید خوابم بزار یکبار خودم رو بزنم *زدن توی گوش خود*
ایتاییییی!!! درد گرفت. نه مثل اینکه خواب نیست.
...: به خدا اگه نیای با هفت روش سامورایی میام..
ا/ت:تو کی؟
گوجو: معلم دوست داشتنی و زیبات گوجو سنسه *با سرعت جت از اتاق خارج شدم *
ا/ت:دوربین مخفیه؟
گوجو: ها؟
ا/ت: سارا تو نیستی احتمالا؟
گوجو: هن؟ سارا کیه؟
ا/ت: سارا من که میدونم تویی داری از اینکه من گوجو رو دوست دارم سر استفاده میکنی ماسکت رو بردار بزار اون چهرهت رو ببینم قول میدم این دفعه نزنمت.
گوجو: ...
گوجو: شاگرد عزیزم بیا با هم بریم پیش ایری سان( برای کسایی که نمیدونن ایری سان اسم پزشکی هست که توی انیمه هست همون زنه که زیر چشماش سیاه بود) یک معاینت بکنه شاید طب داری یا توهم زدی،.
ا/ت:خودم هم نمیدونم فکر کنم دیگه دارم میمیرم..
«کمی بعد»
گوجو: ایری سان میشه این ا/ت مارو یک چکاب کنید فکر میکنم زده به سرش... نه چیزه یکم حالش بده.
ا/ت: میشه یکی بزنید توی گوشم ببینم دارم خواب میبینم یا نه؟ گوجو: بیا بیا من داوطلب میشم. *گوجو خودش را برای کف گرگی آماده میکند*
ایری: نه نه گوجو خجالت بکش.. ا/ت بیا بشین روی تخت.. از تو بعیده دیگه ا/ت.
ا/ت: من نمیدونم اینجا چه خبره لطفا منو نجات بدید مغزم هنگ کرده فکر کنم.
گوجو: شاید دیشب قرصا رو نخوردی @_@
ا/ت:سنسه باز گوله ی نمک شدین که ಠ_ಠ
گوجو: من همیشه گوله ی نمک بودم. همیشه
ا/ت:ببین سنسه من الان توی وضعیت درستی نیستم میام میزنمت ها ಠ_ಠ
گوجو: نمیتانی ^^ تلاش نکن ای کوچک عه ضعیف.
ا/ت: ایری سان بیا اینو بگیر به خدا میزمش بعد منو به دلیل کشتن یک معلم میندازن توی زندان ಠ_ಠ. نکن این کارو با من سنسه من آدم قانون مندی ام ಠ_ಠ
(شرمنده بد شد یه سناریو عاشقانه از گوجو دارم الا میزارم😊😊)
۴.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.