پارت

پارت،10
یونا: توی قصر زندگی میکنی؟
کوک: نه عزیزمم🤣
یونا: مطمعنی اخه خونت بیشتر شبیه قصره
کوک: اینجا از این به بعد خونه توهم هست.. حتا یه اتاق مخصوص برای خودت داری
یونا: واقعااا
کوک: اره عزیزم .. پشت اون شیشه پرده بنفشه رو میبینی
یونا: اره
کوک: اون اتاق تو هستش
یونا: واقعا؟ بنظر میاد خیلی بزرگ باشه(ذوق)
کوک: خاب بریم داخل
یونا: بریم
ویو ادمین
کوک و یونا وارد خونه شدن کوک یونا رو راهنمایی کرد به اتاقش تا توش استراحت کنه
کوک قبل از اومدن یونا کلی وسیله خرده بود از کتاب تا دفتر از لباس تا کفش از اسباب بازی تا عروسک و کلی چیزای دیگه
کوک: اجوما .. برای شب یه غذای خوشمزه درست کن.. یه کیکم درست کن که روش نوشته باشه به خونه خوش اومدی دخترم
اجوما: چشم اقا
کوک: یونا بالا خوابیده.. بیدارش نکنین بزارین استراحت کنه.. من میرم تا جایی برگردم
ویو کوک
بعد از اینکه همچیو به اجوما سپردم از خونه خارج شدم باید برم سمت فرودگاه شخصیمو
ویو ادمین
کوک وقتی به اونجا رسید به سمت منشی رفت
کوک: ببخشید خانم اقای لی هستن؟
منشی: بله هستن تو اتاق A12دارن استراحت میکنن
کوک: ممنون
ویو کوک
به سرعت به سمت اتاق A12رفتم اقای لی خلبان شخصی نامجون هیونگ بود حتما اون ازش خبر داره
درو باز کردم وقتی وارد شدم دیدم......
دیدگاه ها (۴)

پارت11دیدم اقای لی به همراه بقیه خلبان ها نشستنکوک: اقای لی ...

ولی اون بایسش جینه😎💕🤍

جوری که یه امروز نسبتا خوب بود برام که به لطف بعضیا ریده شد ...

پارت9یه بسته بود که جلوی در اتاقم بود برداشتمش و بازش کردم ی...

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط