معجزه ( پارت یازدهم )
معجزه ( پارت یازدهم )
* ویو ا/ت *
ناخدا : هوم...
ا/ت : ولی یچیزی!
ناخدا: هوم؟ چی شده؟!
ا/ت : این دست خط برادر منه!
ناخدا : جدی؟
ا/ت : اوهوم....
ناخدا : پس حتما وسیله برادرته!
ا/ت : یعنی زندس؟!
ناخدا : فکر کنم !
ا/ت : لطفا مسیرتون رو ادامه بدید! من چند روز منتظر بودم تو این کشتی تا بتونم برادرم رو ببینم!
ناخدا: هوففففف....باشه!
ا/ت : خیلی ازتون ممنونم!
ناخدا : پس من میرم کشتی رو هدایت کنم!
ناخدا رفت و من و شوگا موندیم....
شوگا : اممم..میخوای تنها باشی؟
ا/ت : آره...فکر کنم لازمه!
شوگا : پس من میرم....
شوگا هم رفت و من فقط تو اتاق بودم....حسابی فکرم مشغول بود....که برادرم زندست یا نه!
رفتم یه لباس راحتی پوشیدم و موهامو بستم و اهنگ موردعلاقم رو گوش دادم...فقط اهنگام آرومم میکردن!
هندزفری گذاشتم تو گوشم اهنگ و پلی کردم و رفتم نشستم کنار پنجره...به آسمون خیره شدم.....
هعی
میدونم کمه....پارت بعد و زود میزارم:)
* ویو ا/ت *
ناخدا : هوم...
ا/ت : ولی یچیزی!
ناخدا: هوم؟ چی شده؟!
ا/ت : این دست خط برادر منه!
ناخدا : جدی؟
ا/ت : اوهوم....
ناخدا : پس حتما وسیله برادرته!
ا/ت : یعنی زندس؟!
ناخدا : فکر کنم !
ا/ت : لطفا مسیرتون رو ادامه بدید! من چند روز منتظر بودم تو این کشتی تا بتونم برادرم رو ببینم!
ناخدا: هوففففف....باشه!
ا/ت : خیلی ازتون ممنونم!
ناخدا : پس من میرم کشتی رو هدایت کنم!
ناخدا رفت و من و شوگا موندیم....
شوگا : اممم..میخوای تنها باشی؟
ا/ت : آره...فکر کنم لازمه!
شوگا : پس من میرم....
شوگا هم رفت و من فقط تو اتاق بودم....حسابی فکرم مشغول بود....که برادرم زندست یا نه!
رفتم یه لباس راحتی پوشیدم و موهامو بستم و اهنگ موردعلاقم رو گوش دادم...فقط اهنگام آرومم میکردن!
هندزفری گذاشتم تو گوشم اهنگ و پلی کردم و رفتم نشستم کنار پنجره...به آسمون خیره شدم.....
هعی
میدونم کمه....پارت بعد و زود میزارم:)
۱۹.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.