پارت 18
پارت 18
ویو یونگی
رفتیم شرکت دیدم که یکی رو صندلی جلوی اتاق منو ات نشسته دقت کردم دیدم که اون..اون..اون دختر عموم بود که به زور میخواست با من ازدواج کنه منو دید اومد سمتم
یونگی:هیونا اینجا چه غلطی میکنی*عصبی*
هیونا:واااا ددی منو تو میخواستیم ازدواج کنیما
یونگی:به من نگو ددی*بچه ها یونگی حرف میزنه کلا عصبیه*
بعد خودتم داری میگی میخواستیم بعدشم من اصلا عاشق تو نبودم جلوی خانوادم جوری ادا در می آوردم که انگار عاشقتم
هیونا:ددی من عاشقت بودم اگه ازدواج میکردیم عاشقم میشدی بعدش منو تو خیلی همو بوسیدیم
یونگی:ببند دهنت رو*داد*بیا تو اتاق من
هیونا:میشه کسی نیاد شاید بخوایم باهم کاری کنیم
یونگی:بهت میگم ببند دهنت رو بعدش من با تو تنها هیچ جا نمیمونم ات بیا بریم تو اتاقمون هیونا تو هم بسا میخوام باهات حرف بزنم
رفتیم تو اتاق
هیونا:ددی یعنی چی که عاشقم نبودی منو تو رابطه داشتیم
ویو ات
تا این رو گفت بغض بدی گلوم رو گرفت
یونگی:هیونا زر مفت نزن منو تو هیچ وقت رابطه نداشتیم همو میبوسیدیم فقط بخاطر اینکه آبروی تو نره
ات:یو.یونگی ا.اسن چ.چی می.میگه؟*با بغض*
یونگی:عز......
هیونا حرفش رو قطع کرد
هیونا:نو چی میگی این وسط خانم اصلا اینجا چیکار میکنی؟
یونگی:هیونا با زنم درس حرف بزن
هیونا:چی میگی تو که ازدواج نکردی
دست چپم رو آوردم بالا
ات:ببین ازم خاستگاری کرد پس زر مفت نزن چون ضایع شدی مثل اینکه منو نمیشناسی نه؟
هیونا:چرا خوبم میشناسم بعدش تو یه هرزه بیش نیستی
یونگی:با زنم گفتم درست حرف بزن اسم خودت هم روش نزار *داد*
با این دادی که یونگی زد همه بچه ها *هم گروهیا*اومدن
جیمین:یونگی چی شد؟
یونگی:این هرزه به زنم میگه هرزه
یهو بغضم ترکید جیمین سریع اومد طرفم منو بغل کرد
جیمین:نونا گریه نکن بیا بریم تو اتاق من
ویوجیمین
ات رو بردم تو اتاق خودم که.....ادامه دارد
پارت بعدی فردا
امتحانام تموم شد هوهووووووووو از این به بعد شاید بیشتر فعالیت کنم
بعد بچه ها لطفا کامنت ها حداکثر ۵۰ یا ۳۰ باشه و لایک یادتون نره باباییییی
ویو یونگی
رفتیم شرکت دیدم که یکی رو صندلی جلوی اتاق منو ات نشسته دقت کردم دیدم که اون..اون..اون دختر عموم بود که به زور میخواست با من ازدواج کنه منو دید اومد سمتم
یونگی:هیونا اینجا چه غلطی میکنی*عصبی*
هیونا:واااا ددی منو تو میخواستیم ازدواج کنیما
یونگی:به من نگو ددی*بچه ها یونگی حرف میزنه کلا عصبیه*
بعد خودتم داری میگی میخواستیم بعدشم من اصلا عاشق تو نبودم جلوی خانوادم جوری ادا در می آوردم که انگار عاشقتم
هیونا:ددی من عاشقت بودم اگه ازدواج میکردیم عاشقم میشدی بعدش منو تو خیلی همو بوسیدیم
یونگی:ببند دهنت رو*داد*بیا تو اتاق من
هیونا:میشه کسی نیاد شاید بخوایم باهم کاری کنیم
یونگی:بهت میگم ببند دهنت رو بعدش من با تو تنها هیچ جا نمیمونم ات بیا بریم تو اتاقمون هیونا تو هم بسا میخوام باهات حرف بزنم
رفتیم تو اتاق
هیونا:ددی یعنی چی که عاشقم نبودی منو تو رابطه داشتیم
ویو ات
تا این رو گفت بغض بدی گلوم رو گرفت
یونگی:هیونا زر مفت نزن منو تو هیچ وقت رابطه نداشتیم همو میبوسیدیم فقط بخاطر اینکه آبروی تو نره
ات:یو.یونگی ا.اسن چ.چی می.میگه؟*با بغض*
یونگی:عز......
هیونا حرفش رو قطع کرد
هیونا:نو چی میگی این وسط خانم اصلا اینجا چیکار میکنی؟
یونگی:هیونا با زنم درس حرف بزن
هیونا:چی میگی تو که ازدواج نکردی
دست چپم رو آوردم بالا
ات:ببین ازم خاستگاری کرد پس زر مفت نزن چون ضایع شدی مثل اینکه منو نمیشناسی نه؟
هیونا:چرا خوبم میشناسم بعدش تو یه هرزه بیش نیستی
یونگی:با زنم گفتم درست حرف بزن اسم خودت هم روش نزار *داد*
با این دادی که یونگی زد همه بچه ها *هم گروهیا*اومدن
جیمین:یونگی چی شد؟
یونگی:این هرزه به زنم میگه هرزه
یهو بغضم ترکید جیمین سریع اومد طرفم منو بغل کرد
جیمین:نونا گریه نکن بیا بریم تو اتاق من
ویوجیمین
ات رو بردم تو اتاق خودم که.....ادامه دارد
پارت بعدی فردا
امتحانام تموم شد هوهووووووووو از این به بعد شاید بیشتر فعالیت کنم
بعد بچه ها لطفا کامنت ها حداکثر ۵۰ یا ۳۰ باشه و لایک یادتون نره باباییییی
۱۳.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.