چند پارتی جیمین :وقتی رقیبت بود و... .
چند پارتی جیمین:پارت اول
شخصیت ها: ا.ت ، جیمین ، یونجی
علامت ها:
ا.ت : + __یونجی : *___جیمین : _
مثل همیشه کلاه مخصوصشو گذاشت روی سرش و بعد از چک کردن کمربندش که بسته بود با صدای اعلان شروع بازی پاشو روی گاز فشار داد تا از بقیه ی رقیباش سبقت بگیره...... بعد از چهارمین دور با سرعت بیشتری از رقیباش جلو زد و رسید به خط پایان و این سری هم مثل قبل برنده ی این مسابقه شد.
عاشق حس و حالی بود که بعد از برنده شدن بهش دست میداد..میشد گفت انقدر که همیشه برنده میشد بین اون کسایی که بیشتر اوقات مثل خودش برای سرگرمی برای مسابقه میومدن معروف شده بود.
با ماشین عروسکش به سمت خونه ی خودش که خیلی از اونجا فاصله نداشت به راه افتاد و بعد از ۳ مین به خونه ی خودش رسید.
بعد از خستگی در کردن نوشیدنی مخصوصی که همیشه برای خودش درست میکرد ، رو خورد و انرژی بیشتری گرفت.
به سمت تختش که از دوست بهش نزدیک تر بود رفت و خودشو به آغوش تخت مهربونش سپرد و به خواب رفت.
....... ............. .......... ........... ....... ........ ..........
بعد از سه ساعت خوابیدن از تختش دل کند و به سمت حموم رفت تا با یه دوش ۲۰ مینی که تن خستشو از این وضعیت نجات میده، حالش بهتر بشه .
بعدش یه پیتزا سفارش داد و با روشن کردن تلویزیون خبری که تازه توی تلویزیون پیچیده بود رو گوش داد، خبرنگار داشت از بهترین ماشین سوار دنیا صحبت میکرد که تازه از آمریکا به سئول اومده و اصالتا کره ای هست، با یاد اینکه اون پس فردا قراره بیاد تا باهاشون رقابت کنه و مسابقه بده پوزخندی زد و با خودش گفت:
+هه..... کور خوندی جناب پارک، تو قرار نیست منو شکست بدی.
بعد از اینکه پیتزا رسید و پولشو با پیک حساب کرد رفت و با سریال و خوردن غذا خودشو سرگرم کرد تا اینکه، دوستش یونجی بهش زنگ زد، زیر لب فحشی نثار یونجی کرد که بد موقع بهش زنگ زده و جواب داد.
+الو
*الو سلام، ا.ت آفرین مثل همیشه بازم تو بردی!
+انتظار نداشتی؟
*چرا دیگه تو دوست خودمی.
* ا.تا، خبر جدید دارم واست.
+چه خبری؟
*پس فردا قراره پارک جیمین بیاد تا باهامون مسابقه بده و.... .
ا.ت:آره خودمم دیدم تو اخبار که اومده کره.
یونجی:میتونی اونم شکست بدی؟
ا.ت:چرا که نه.... اینم مثل بقیه ست برام کاری نداره.
نظر یادت نره، ادامه در پارت بعد❤
شخصیت ها: ا.ت ، جیمین ، یونجی
علامت ها:
ا.ت : + __یونجی : *___جیمین : _
مثل همیشه کلاه مخصوصشو گذاشت روی سرش و بعد از چک کردن کمربندش که بسته بود با صدای اعلان شروع بازی پاشو روی گاز فشار داد تا از بقیه ی رقیباش سبقت بگیره...... بعد از چهارمین دور با سرعت بیشتری از رقیباش جلو زد و رسید به خط پایان و این سری هم مثل قبل برنده ی این مسابقه شد.
عاشق حس و حالی بود که بعد از برنده شدن بهش دست میداد..میشد گفت انقدر که همیشه برنده میشد بین اون کسایی که بیشتر اوقات مثل خودش برای سرگرمی برای مسابقه میومدن معروف شده بود.
با ماشین عروسکش به سمت خونه ی خودش که خیلی از اونجا فاصله نداشت به راه افتاد و بعد از ۳ مین به خونه ی خودش رسید.
بعد از خستگی در کردن نوشیدنی مخصوصی که همیشه برای خودش درست میکرد ، رو خورد و انرژی بیشتری گرفت.
به سمت تختش که از دوست بهش نزدیک تر بود رفت و خودشو به آغوش تخت مهربونش سپرد و به خواب رفت.
....... ............. .......... ........... ....... ........ ..........
بعد از سه ساعت خوابیدن از تختش دل کند و به سمت حموم رفت تا با یه دوش ۲۰ مینی که تن خستشو از این وضعیت نجات میده، حالش بهتر بشه .
بعدش یه پیتزا سفارش داد و با روشن کردن تلویزیون خبری که تازه توی تلویزیون پیچیده بود رو گوش داد، خبرنگار داشت از بهترین ماشین سوار دنیا صحبت میکرد که تازه از آمریکا به سئول اومده و اصالتا کره ای هست، با یاد اینکه اون پس فردا قراره بیاد تا باهاشون رقابت کنه و مسابقه بده پوزخندی زد و با خودش گفت:
+هه..... کور خوندی جناب پارک، تو قرار نیست منو شکست بدی.
بعد از اینکه پیتزا رسید و پولشو با پیک حساب کرد رفت و با سریال و خوردن غذا خودشو سرگرم کرد تا اینکه، دوستش یونجی بهش زنگ زد، زیر لب فحشی نثار یونجی کرد که بد موقع بهش زنگ زده و جواب داد.
+الو
*الو سلام، ا.ت آفرین مثل همیشه بازم تو بردی!
+انتظار نداشتی؟
*چرا دیگه تو دوست خودمی.
* ا.تا، خبر جدید دارم واست.
+چه خبری؟
*پس فردا قراره پارک جیمین بیاد تا باهامون مسابقه بده و.... .
ا.ت:آره خودمم دیدم تو اخبار که اومده کره.
یونجی:میتونی اونم شکست بدی؟
ا.ت:چرا که نه.... اینم مثل بقیه ست برام کاری نداره.
نظر یادت نره، ادامه در پارت بعد❤
۱۳.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.