ارباب سالار🌸🔗
#اربابسالار🌸🔗
#پارت62
آهی کشیدم و هنوز وسطای راه بودیم که با شنیدن صدای یه نفر لبخندی زدم:
-شماها...
سرجامون وایسادیم که دوباره صدای بم شده اش به گوشمون رسید؛
-وایسید!!
عماد آروم به من گفت:
-تو برنمیگردی فهمیدی؟!
زیر لب آروم باشه ای بهش گفتم که عماد خنده کنان برگشت و گفت:
-بله؟! چیزی شده؟!
آقاهه بدون جواب دادن به عماد خطاب به من گفت:
-تو دختر، برگرد ببینم!!!
همونطور که پشتم بهش بود گفتم:
-چیکارم دارید؟!
پوفی کشید و گفت:
-میگم برگرد!!
اومدم برگردم که عماد فوری گفت:
-چیکار خواهرم دارید؟!
بی توجه به عماد بلند تر داد زد:
-میگم برگرد!!!
آب دهنمو قورت دادم و آروم برگشتم سمتشون و سرم و پایین انداختم که اومد جلوتر و گفت:
-سرتو بیار بالا...
#پارت62
آهی کشیدم و هنوز وسطای راه بودیم که با شنیدن صدای یه نفر لبخندی زدم:
-شماها...
سرجامون وایسادیم که دوباره صدای بم شده اش به گوشمون رسید؛
-وایسید!!
عماد آروم به من گفت:
-تو برنمیگردی فهمیدی؟!
زیر لب آروم باشه ای بهش گفتم که عماد خنده کنان برگشت و گفت:
-بله؟! چیزی شده؟!
آقاهه بدون جواب دادن به عماد خطاب به من گفت:
-تو دختر، برگرد ببینم!!!
همونطور که پشتم بهش بود گفتم:
-چیکارم دارید؟!
پوفی کشید و گفت:
-میگم برگرد!!
اومدم برگردم که عماد فوری گفت:
-چیکار خواهرم دارید؟!
بی توجه به عماد بلند تر داد زد:
-میگم برگرد!!!
آب دهنمو قورت دادم و آروم برگشتم سمتشون و سرم و پایین انداختم که اومد جلوتر و گفت:
-سرتو بیار بالا...
۱.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.