ملکه ی من (پارت ۶)
ا/ت ویو
لباساتو برداشتم پوشیدم
یه نقاب زدم شناخته نشم
رفتم به سمت جنگجویان دربار
_ کسی هست جرعت جنگیدن با منو داشته باشه؟
همه گفتن : تو یه زنی چطوری میخوای با ما
جنگ کنی؟؟؟؟
_ امتحانش که ضرر نداره
¥ باش خود دانی
با همه تک به تک مبارزه کردم
و بردم
یهو یکی گفت پادشاه تشریف فرما میشوند
+ شنیدم از یک زن باختین
+ اون زن کجاست بیا خودتو معرفی کن و با منم بجنگ اگه جرعت داری
_ من اینجام و میجنگم
من بازم بردم
+ میخوام صورتتو ببینم
_ نههههه
اومد و گره پشت نقابم رو باز کرد
فهمید منم یه چک بهم زد
+ ۱۰ روز توی اتاقتی و بیرون بیای دختره ی
۰۰۰۰۰۰۰۰🤬🤬🤬🤬😈😈
رفتم توی اتاقمو شروع کردم به گریه کردن
پرش زمانی به ۵ روز بعد
کوک ویو
شب بود میخواستم
به عمارت مه ینو
برم
خدمتکار جلومو گرفتن
+ برید کنااااااااررر
رفتن کنار و با صحنه ای مواجه شدم مه ینو
در بغل یه مرد دیگه درحال قربون صدقه رفتن هم دستور صادر کردم فعلا هیچکی
نفهمه و هردو رو به زندانی ابد محکوم کردم
نمیدونم چرا ولی گفتم
بریم به اقامتگاه ملکه ا/ت
سرباز تا اومد ورودمو اعلام کنه
+ آروم باش هیچی نگووووو
÷ چشم
رفتم تو دیدم کنار تخت نشسته خوابش برده
چه کیوت بود
بلندش کردم گذاشتمش روی تختش
و بوسه ای به گونش زدم و رفتم
لباساتو برداشتم پوشیدم
یه نقاب زدم شناخته نشم
رفتم به سمت جنگجویان دربار
_ کسی هست جرعت جنگیدن با منو داشته باشه؟
همه گفتن : تو یه زنی چطوری میخوای با ما
جنگ کنی؟؟؟؟
_ امتحانش که ضرر نداره
¥ باش خود دانی
با همه تک به تک مبارزه کردم
و بردم
یهو یکی گفت پادشاه تشریف فرما میشوند
+ شنیدم از یک زن باختین
+ اون زن کجاست بیا خودتو معرفی کن و با منم بجنگ اگه جرعت داری
_ من اینجام و میجنگم
من بازم بردم
+ میخوام صورتتو ببینم
_ نههههه
اومد و گره پشت نقابم رو باز کرد
فهمید منم یه چک بهم زد
+ ۱۰ روز توی اتاقتی و بیرون بیای دختره ی
۰۰۰۰۰۰۰۰🤬🤬🤬🤬😈😈
رفتم توی اتاقمو شروع کردم به گریه کردن
پرش زمانی به ۵ روز بعد
کوک ویو
شب بود میخواستم
به عمارت مه ینو
برم
خدمتکار جلومو گرفتن
+ برید کنااااااااررر
رفتن کنار و با صحنه ای مواجه شدم مه ینو
در بغل یه مرد دیگه درحال قربون صدقه رفتن هم دستور صادر کردم فعلا هیچکی
نفهمه و هردو رو به زندانی ابد محکوم کردم
نمیدونم چرا ولی گفتم
بریم به اقامتگاه ملکه ا/ت
سرباز تا اومد ورودمو اعلام کنه
+ آروم باش هیچی نگووووو
÷ چشم
رفتم تو دیدم کنار تخت نشسته خوابش برده
چه کیوت بود
بلندش کردم گذاشتمش روی تختش
و بوسه ای به گونش زدم و رفتم
- ۱.۶k
- ۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط