پارت۴۵
بعد از آدرس باری که بهم داد از خونه رفت بیرون
با ولی فکرو خیال خوابیدمو صبح وقتی پاشدم و کارای لازمو کردم از خونه رفتم بيرون و اول رفتم سفارت ایران
-من میخوام اینجا وکالت کنم
-شما حق این رو دارید پیگیری میکنم
-ممنون خبرشو بهم بدید
و بعد رفتم بار رسیدم که اون پسررو دیدم حتی اسمش رو هم نپرسیدم
-سلام
-سلااام چطوری فو نمیکردم بیای
-قرار گذاشتیم
-شروع کن کارتو زیبا بهت یاد میده
-خیل خب راستی اسمت؟
-سعیدم داداش کورش خان دلقک
-برو 😂😂
-موفق باشی
کارمو شروع کردم حدود ساعت ۱۰ شب بود که یه باند بزرگ وارد بار شد مشخص بود مافیان بهتره کار اصلیمو انجام بدم
-سلام ارباب چی میل دارید؟
- ارباب؟
-بله جناب
-😄😄😄برام یه ویسکی بیار
-چشم حتما
ویسکی رو آوردم و بهش دادم که گفت
-دوست داری برام کار کنی ؟
-اوووم چه کاری؟
-دختر باهوشی هستی دوست ندارم اینجا حیف شی
-لطف دارید ارباب ولی چه کاری ؟
-دستیارم؟چطوره؟
-عالیهه
-لیاقتشو داری
-🤭🤭ممنونم
پاشدم رفتم نقشم جواب داد دستیار مافیا من اگه همتونو دور نزدم اگه سر از کار کورشو سعید در نیاوردم رها نیستم حالا ببینید
با ولی فکرو خیال خوابیدمو صبح وقتی پاشدم و کارای لازمو کردم از خونه رفتم بيرون و اول رفتم سفارت ایران
-من میخوام اینجا وکالت کنم
-شما حق این رو دارید پیگیری میکنم
-ممنون خبرشو بهم بدید
و بعد رفتم بار رسیدم که اون پسررو دیدم حتی اسمش رو هم نپرسیدم
-سلام
-سلااام چطوری فو نمیکردم بیای
-قرار گذاشتیم
-شروع کن کارتو زیبا بهت یاد میده
-خیل خب راستی اسمت؟
-سعیدم داداش کورش خان دلقک
-برو 😂😂
-موفق باشی
کارمو شروع کردم حدود ساعت ۱۰ شب بود که یه باند بزرگ وارد بار شد مشخص بود مافیان بهتره کار اصلیمو انجام بدم
-سلام ارباب چی میل دارید؟
- ارباب؟
-بله جناب
-😄😄😄برام یه ویسکی بیار
-چشم حتما
ویسکی رو آوردم و بهش دادم که گفت
-دوست داری برام کار کنی ؟
-اوووم چه کاری؟
-دختر باهوشی هستی دوست ندارم اینجا حیف شی
-لطف دارید ارباب ولی چه کاری ؟
-دستیارم؟چطوره؟
-عالیهه
-لیاقتشو داری
-🤭🤭ممنونم
پاشدم رفتم نقشم جواب داد دستیار مافیا من اگه همتونو دور نزدم اگه سر از کار کورشو سعید در نیاوردم رها نیستم حالا ببینید
۲.۶k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.