پارت۴۷
یه یک هفته ای گذشته بود از اون روز و من باید پرونده رو جمع بندی میکردم سعید و کورش نتونستن منو پیدا کنن و بیخیالم شدن
-ارباب مث اینکه که فردا شب قرار داد داره
-قرار داد چی؟
-۳۰ تا دختر که پوشش هست ولی اسلحه خریدو فروش میکنن
-هع کارت عالی بود همینجا وایسا
بادیگاردش رو صدا زد و بهش گفت
-تمام این آدرس رو پوشش میدین من فرا شب کورش و تمام اسلحه هاش رو میخوام ساااالممم
-چشمم قربان اطاعت میشه
-کارتو خوب انجام دادی رها مسلمی
-ممنون ارباب
برو سر کارت
پرش زمانی به فردا شب
-رهااااا(داد)
-بعلههه قربااان
یه کت و شلوار برات گذاشتم میپوشی و با من میای
-جسارتا کجا؟
-پیش کورش مگه نمیخواستی انتقام بگیری؟
-چیی شما از از کجا میدونی؟
-ببین بچه جون از همه چیت خبر دارم برا همین بود که تو رو فرستادم سر وقت سیستم ها دلم برات سوخت گفتم هم تو کمکم میکنی و هم من برو بپوش بیا من منتظرتم و اینکه روی واقعیتو نشونم بده
-قربان.
-هیچی نشنوم برو بپوش بیا وقت نداریم
-اوکی
رفتم و کتو شلوارمو پوشیدم موهامو دم اسبی بستم خیلی شیک و مجلسی بود بهم میومد اومدم پیشش که گفت
-خوبه بریم
-بریم
سوار ماشين شدیم که بعد از ۱۵ دقیقه وارد مهمونی شدیم قرار داد داخل مهمونی برگذار میشد رفتیم نستیم
-به همه چی نظارت داشته باش
-اوکیه
-ولی عادی
اسلحه ها رو داشتن جا به جا میکردن که طبق نقشه آدمای کورش بیهوش میشن
-خانم انجام شد
-خیل خب پلن بعدی رو اجرا کنید
-انجام شد اسلحه ها رو برداشتیم
-خیل خب الان یکیتون خبرشو به کورش بده
-چشم خانم
همون موقع یکی از جاسوسامون میره سمتشو بهش میگه و کورش عصبانی میشه بلند میشه و به سمت ماشینش میره
-هعی کورش داره به سمت ماشینش میره حالا نوبت نقشه اصلیه
-چشم بانو
کورش اعصبانی میشه و با ماشینش میره که وسط خیابون دور ماشینش رو میگیرن و دستگیرش میکنن
-بانو این پلن هم انجام شد
-به پناهگاه ببریدش
-چشم
-ارباب با موفقیت انجام شد
-عالیه افرین میدونستم
-ارباب مث اینکه که فردا شب قرار داد داره
-قرار داد چی؟
-۳۰ تا دختر که پوشش هست ولی اسلحه خریدو فروش میکنن
-هع کارت عالی بود همینجا وایسا
بادیگاردش رو صدا زد و بهش گفت
-تمام این آدرس رو پوشش میدین من فرا شب کورش و تمام اسلحه هاش رو میخوام ساااالممم
-چشمم قربان اطاعت میشه
-کارتو خوب انجام دادی رها مسلمی
-ممنون ارباب
برو سر کارت
پرش زمانی به فردا شب
-رهااااا(داد)
-بعلههه قربااان
یه کت و شلوار برات گذاشتم میپوشی و با من میای
-جسارتا کجا؟
-پیش کورش مگه نمیخواستی انتقام بگیری؟
-چیی شما از از کجا میدونی؟
-ببین بچه جون از همه چیت خبر دارم برا همین بود که تو رو فرستادم سر وقت سیستم ها دلم برات سوخت گفتم هم تو کمکم میکنی و هم من برو بپوش بیا من منتظرتم و اینکه روی واقعیتو نشونم بده
-قربان.
-هیچی نشنوم برو بپوش بیا وقت نداریم
-اوکی
رفتم و کتو شلوارمو پوشیدم موهامو دم اسبی بستم خیلی شیک و مجلسی بود بهم میومد اومدم پیشش که گفت
-خوبه بریم
-بریم
سوار ماشين شدیم که بعد از ۱۵ دقیقه وارد مهمونی شدیم قرار داد داخل مهمونی برگذار میشد رفتیم نستیم
-به همه چی نظارت داشته باش
-اوکیه
-ولی عادی
اسلحه ها رو داشتن جا به جا میکردن که طبق نقشه آدمای کورش بیهوش میشن
-خانم انجام شد
-خیل خب پلن بعدی رو اجرا کنید
-انجام شد اسلحه ها رو برداشتیم
-خیل خب الان یکیتون خبرشو به کورش بده
-چشم خانم
همون موقع یکی از جاسوسامون میره سمتشو بهش میگه و کورش عصبانی میشه بلند میشه و به سمت ماشینش میره
-هعی کورش داره به سمت ماشینش میره حالا نوبت نقشه اصلیه
-چشم بانو
کورش اعصبانی میشه و با ماشینش میره که وسط خیابون دور ماشینش رو میگیرن و دستگیرش میکنن
-بانو این پلن هم انجام شد
-به پناهگاه ببریدش
-چشم
-ارباب با موفقیت انجام شد
-عالیه افرین میدونستم
۱.۸k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.