دیدم نامجون داره بهم زنگ میزنه اول فکر کردم جانکوک با گ
- دیدم نامجون داره بهم زنگ میزنه اول فکر کردم جانکوک با گوشی اون زنگ زده پس قطع کردم اما دوباره زنگ زد پس فهمیدم یه مشکلی هست جواب دادم
نامجون: لیانا کجایی
- خونه چرا اتفاقی برای جانکوک افتاده(نگران)
نامجون: راستش ( بغض )
- بگو راستش چی دارم سکته میکنم
نامجون:جانکوک بد از کنسرت مست میکنه و حالش دست خودش نبود و از پله ها عمارت افتاد الان بیمارستانیم
- چی (گریه شدید)
نامجون : خودت رو لطفاً زود برسون
- باشه آدرس بگو ( گریه )
نامجون: ..................( مثلاً آدرس
- باشه الان میام
سریع رفتم لباس هامو عوض کردم و با سرعت زیادی میروندم که رسیدم به بیمارستان دیدم همه دارن گریه میکنم
رفتم یقه تهیونگ رو گرفتم و گفتم این حقیقت ندارد تهیونگ التماست میکنم بگو حالش خوبه
تهیونگ: وضعیتش وخیمه چون سرش ضربه بدی خورده(گریه شدید)
- ویو وقتی این حرف رو زد حالم بد شد و افتادم روی دوتا زانوم و جیغ میزدم تقسیر منه کنه من باهاش بد حرف زدم باهاش دعوا کردم (داد و گریه شدید)
اعضای بی تی اس
یهو دیدم دکترا دارن میدو آن از شیشه نگا کردم
جانکوک دیگه
نامجون: لیانا کجایی
- خونه چرا اتفاقی برای جانکوک افتاده(نگران)
نامجون: راستش ( بغض )
- بگو راستش چی دارم سکته میکنم
نامجون:جانکوک بد از کنسرت مست میکنه و حالش دست خودش نبود و از پله ها عمارت افتاد الان بیمارستانیم
- چی (گریه شدید)
نامجون : خودت رو لطفاً زود برسون
- باشه آدرس بگو ( گریه )
نامجون: ..................( مثلاً آدرس
- باشه الان میام
سریع رفتم لباس هامو عوض کردم و با سرعت زیادی میروندم که رسیدم به بیمارستان دیدم همه دارن گریه میکنم
رفتم یقه تهیونگ رو گرفتم و گفتم این حقیقت ندارد تهیونگ التماست میکنم بگو حالش خوبه
تهیونگ: وضعیتش وخیمه چون سرش ضربه بدی خورده(گریه شدید)
- ویو وقتی این حرف رو زد حالم بد شد و افتادم روی دوتا زانوم و جیغ میزدم تقسیر منه کنه من باهاش بد حرف زدم باهاش دعوا کردم (داد و گریه شدید)
اعضای بی تی اس
یهو دیدم دکترا دارن میدو آن از شیشه نگا کردم
جانکوک دیگه
- ۳.۰k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط