فصل دوم قسمت دوم لونا لج نکن
فصل دوم قسمت دوم لونا لج نکن
مدیر:تا ی نیم ساعت دیگه
-ـ-ـ-
بیو یونا
با ماریا رفتیم تو ی پاساژ داشتیم قدم میزدیم
ماریا: عع اون مغازه هه چه لباسای قشنگی دارهه بیا بریم توش
یونا: بریم
بعد از خرید رفتیم خونه و ی صبحونه ای خوردیم
بیو هیونجین
نیم ساعت شد و همه سوار ماشین هاشون شدن و حرکت کردیم چون من رتبم از همشون بالا تر بود دست یار مدیر بودم و خب بیشتره ماموریت هام با اون بود
هیونجین: قراره من چیکار کنم؟ و نگفتین جریان این ماموریتو
مدیر: ما باید یارو رو دستگیر کنیم.
هیونجین: خب
مدیر: به دلیل قاچاق مواد مخدر و مصرف زیاده شراب
دقایقی بعد
بیو هیونجین
آروم رفتیم داخل خونش دوبلکس بود
مدیر: همه برین بگردین دنبالش(آروم)
من رفتم بالا اول رفتم تو اتاقش کسی نبود ولی چنتا شیشه شراب بزرگ بود برشون داشتم رفتم دادم به مدیر دوباره رفتم تو اتاقش ی چیزی خیلی مشکوک بود.. ا ا اره خ خودشهه ی تیکه کوچیک از دیوار اتاقش غیر عادی بود رفتم دست زدم به دیوار که دیدم ی اتاق مخفیه که روشو با کاغذ دیوار پشوندن کاغذ دیواری رو کنار زدم و رفتم داخل به دیواره ها نگاهی انداختم. انگار تازه ساخته بودنش کمی رفتم جلو د داشت ا اون داشت با چاغوش مواد تقسیم میکرد من پشتش بودم و نمیدیدم پشت ی میز بود. رفتم جلو تر که متوجه صدایی شد بر گشت و با من مواجه شد زود رفتم جلو و دستشو گرفتم میخواستم دستگیرش کنم که یهو چاغوشو بلند کرد و میخواست بزنه تو دستم که جاخالی دادم ولی دستم خراش عمیقی خورد با پام زدم تو صورتش و چاغو از دستش افتاد سریع اسلحمو درآوردم و از طریق بیسیم بقیه رو با خبر کردم سریع اومدن و دست گیرش کردن
(بعد از ماموریت)
دستم بدجوری میسوخت کارم که تموم شده بود و باید به پرونده رسیدگی میکردم و خیلی طول میکشید ولی مدیر بخواطر دستم زود تر منو فرستاد خونه. رفتم دنبال یونا و سوارش کردم
هیونجین: سلام خوبی(ذوق)
یونا: ا اره د دستت د دستتت چیشدهههه(بلند)
هیونجین: آرومم تو ماموریت زخمی شد
یونا: خوبی؟؟ بریم دکتر پانسمانش کنیم عفونت نکنهه درد داری؟؟؟ نمیسوزهه
هیونجین: (خنده) آروم باش خوبم
یونا: نه نه خوب نیستیی
هیونجین: خوبم
-رفتیم خونه
یونا رفت غذا درست کرد و منم رو مبل دراز کشیدم بعد یونا اومد ذخممو پانسمان کرد بعدش با مهربونی گفت استراحت کنن خدایااا این دخترر خیلی مهربونهه
مدیر:تا ی نیم ساعت دیگه
-ـ-ـ-
بیو یونا
با ماریا رفتیم تو ی پاساژ داشتیم قدم میزدیم
ماریا: عع اون مغازه هه چه لباسای قشنگی دارهه بیا بریم توش
یونا: بریم
بعد از خرید رفتیم خونه و ی صبحونه ای خوردیم
بیو هیونجین
نیم ساعت شد و همه سوار ماشین هاشون شدن و حرکت کردیم چون من رتبم از همشون بالا تر بود دست یار مدیر بودم و خب بیشتره ماموریت هام با اون بود
هیونجین: قراره من چیکار کنم؟ و نگفتین جریان این ماموریتو
مدیر: ما باید یارو رو دستگیر کنیم.
هیونجین: خب
مدیر: به دلیل قاچاق مواد مخدر و مصرف زیاده شراب
دقایقی بعد
بیو هیونجین
آروم رفتیم داخل خونش دوبلکس بود
مدیر: همه برین بگردین دنبالش(آروم)
من رفتم بالا اول رفتم تو اتاقش کسی نبود ولی چنتا شیشه شراب بزرگ بود برشون داشتم رفتم دادم به مدیر دوباره رفتم تو اتاقش ی چیزی خیلی مشکوک بود.. ا ا اره خ خودشهه ی تیکه کوچیک از دیوار اتاقش غیر عادی بود رفتم دست زدم به دیوار که دیدم ی اتاق مخفیه که روشو با کاغذ دیوار پشوندن کاغذ دیواری رو کنار زدم و رفتم داخل به دیواره ها نگاهی انداختم. انگار تازه ساخته بودنش کمی رفتم جلو د داشت ا اون داشت با چاغوش مواد تقسیم میکرد من پشتش بودم و نمیدیدم پشت ی میز بود. رفتم جلو تر که متوجه صدایی شد بر گشت و با من مواجه شد زود رفتم جلو و دستشو گرفتم میخواستم دستگیرش کنم که یهو چاغوشو بلند کرد و میخواست بزنه تو دستم که جاخالی دادم ولی دستم خراش عمیقی خورد با پام زدم تو صورتش و چاغو از دستش افتاد سریع اسلحمو درآوردم و از طریق بیسیم بقیه رو با خبر کردم سریع اومدن و دست گیرش کردن
(بعد از ماموریت)
دستم بدجوری میسوخت کارم که تموم شده بود و باید به پرونده رسیدگی میکردم و خیلی طول میکشید ولی مدیر بخواطر دستم زود تر منو فرستاد خونه. رفتم دنبال یونا و سوارش کردم
هیونجین: سلام خوبی(ذوق)
یونا: ا اره د دستت د دستتت چیشدهههه(بلند)
هیونجین: آرومم تو ماموریت زخمی شد
یونا: خوبی؟؟ بریم دکتر پانسمانش کنیم عفونت نکنهه درد داری؟؟؟ نمیسوزهه
هیونجین: (خنده) آروم باش خوبم
یونا: نه نه خوب نیستیی
هیونجین: خوبم
-رفتیم خونه
یونا رفت غذا درست کرد و منم رو مبل دراز کشیدم بعد یونا اومد ذخممو پانسمان کرد بعدش با مهربونی گفت استراحت کنن خدایااا این دخترر خیلی مهربونهه
- ۲.۱k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط