My police boyfriend
My police boyfriend
Part 11
انگار اون لحظه ازاد ترین ادم روی زمین بودم
از دید جیمین
با شور و شوق خاصی میخندید انگار که هیچ غمی نداره وشاد ترین ادم دنیاس ترکیب اون موهای بلند پریشونش با چهره جذاب و قشنگش از خود بی خودم میکرد.. نه.. جیمین تو چت شده اون فقط به عنوان همکارت .
من:افسار رو کشیدم که اسب وایساد نفس عمیقی سر دادم و اومدم پایین
جیمین:خب..؟!
من:عالی بود... انگار که داری پرواز می کنی میتونم بگم بهترین حس دنیاس
جیمین:پس خیلی بهت خوش گذشته
من:هوم
جیمین:نظرت چیه بعضی روزا باهم اسب سواری کنیم؟
من:جدی میگی؟ *با ذوق *
جیمین:اگه واقعا خوشت میاد چرا که نه
من:جیمین تو بهترینی ... نمیدونم دست خودم نبود که بغلش کردم
جیمین:خیلی خوب خودتو لوس نکن خانوم کوچولو
من:یااا من لوس نیستم
جیمین:از دست تو... *خنده *
پرش زمانی به شب
جونگ کوک:مامانم هممون رو برای فردا ناهار دعوت کرده بهم گفته باید همتون بیاید وگرنه میکشتمون
تهیونگ: واقعا دلم براشون تنگ شده
نامجون: واقعا دلم نمیخواد از مامانت کتک بخورم پس بهتره بیام *خنده*
یونگی:باهات موافقم
جونگ کوک:پس همتون میاید ..
جین:منم باید بشینم جوک های بابابزرگی پدرت رو گوش کنم
همه زدن زیر خنده
جونگ کوک:بورا.. تو ام میای دیگه؟
من:آم...
جونگ کوک:پس میای
من:خیلی خوب باشه
هوسوک: اوما حتما یه عالمه نصیحتت میکنه که حواست به ما باشه و... بهتره خودتو اماده کنی
من:یجوری باهاش کنار میام *خنده*
ساعت 12 بود و خیلی خوابم میومد از جمع خدافظی کردم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح
از خواب بیدار شدم ساعت 9 بود لباسام عوض کردم دست و صورتم شستم و رفتم پایین
من:صبح بخیر
هوسوک:صبح بخیر بیا ببین چی درس کردم
من:مگه اشپزی هم بلدی؟
هوسوک:معلومه که بلدم بیا اینجا
من:اوو.. خیلی خوشمزه به نظر میاد.. مدت زیادیه پنکک نخوردم
بزار ببینم
یه قاچ خوردم انگار هوسوک بی صبرانه منتظر بود که نظرم بشنوه چند لحظه درنگ کردم و گفتم عالی
هوسوک:پس خوشت اومد
من:هوم.. خیلی نرم و شیرین و تو دهن اب میشه طعمشو دوس دارم
از دید بورا
داشتیم حرف میزدیم که..
تهیونگ :که برای بورا پنکک درست میکنی.. هوم؟!؟ پس چطور برای ما درست نمیکردی
هوسوک:چون شما لیاقت ندارین
من:از این حرفش خندم گرفت ( پس فقط برای من درست کرده بود) *تو ذهنش *
تهیونگ:حالا دیگه دوستات رو به بورا میفروشی وایسا ببینم بیا اینجا تا حالیت کنم
هوسوک:ولم کن...
من:یاا.. بسه دیگه ول کنین همو
Part 11
انگار اون لحظه ازاد ترین ادم روی زمین بودم
از دید جیمین
با شور و شوق خاصی میخندید انگار که هیچ غمی نداره وشاد ترین ادم دنیاس ترکیب اون موهای بلند پریشونش با چهره جذاب و قشنگش از خود بی خودم میکرد.. نه.. جیمین تو چت شده اون فقط به عنوان همکارت .
من:افسار رو کشیدم که اسب وایساد نفس عمیقی سر دادم و اومدم پایین
جیمین:خب..؟!
من:عالی بود... انگار که داری پرواز می کنی میتونم بگم بهترین حس دنیاس
جیمین:پس خیلی بهت خوش گذشته
من:هوم
جیمین:نظرت چیه بعضی روزا باهم اسب سواری کنیم؟
من:جدی میگی؟ *با ذوق *
جیمین:اگه واقعا خوشت میاد چرا که نه
من:جیمین تو بهترینی ... نمیدونم دست خودم نبود که بغلش کردم
جیمین:خیلی خوب خودتو لوس نکن خانوم کوچولو
من:یااا من لوس نیستم
جیمین:از دست تو... *خنده *
پرش زمانی به شب
جونگ کوک:مامانم هممون رو برای فردا ناهار دعوت کرده بهم گفته باید همتون بیاید وگرنه میکشتمون
تهیونگ: واقعا دلم براشون تنگ شده
نامجون: واقعا دلم نمیخواد از مامانت کتک بخورم پس بهتره بیام *خنده*
یونگی:باهات موافقم
جونگ کوک:پس همتون میاید ..
جین:منم باید بشینم جوک های بابابزرگی پدرت رو گوش کنم
همه زدن زیر خنده
جونگ کوک:بورا.. تو ام میای دیگه؟
من:آم...
جونگ کوک:پس میای
من:خیلی خوب باشه
هوسوک: اوما حتما یه عالمه نصیحتت میکنه که حواست به ما باشه و... بهتره خودتو اماده کنی
من:یجوری باهاش کنار میام *خنده*
ساعت 12 بود و خیلی خوابم میومد از جمع خدافظی کردم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح
از خواب بیدار شدم ساعت 9 بود لباسام عوض کردم دست و صورتم شستم و رفتم پایین
من:صبح بخیر
هوسوک:صبح بخیر بیا ببین چی درس کردم
من:مگه اشپزی هم بلدی؟
هوسوک:معلومه که بلدم بیا اینجا
من:اوو.. خیلی خوشمزه به نظر میاد.. مدت زیادیه پنکک نخوردم
بزار ببینم
یه قاچ خوردم انگار هوسوک بی صبرانه منتظر بود که نظرم بشنوه چند لحظه درنگ کردم و گفتم عالی
هوسوک:پس خوشت اومد
من:هوم.. خیلی نرم و شیرین و تو دهن اب میشه طعمشو دوس دارم
از دید بورا
داشتیم حرف میزدیم که..
تهیونگ :که برای بورا پنکک درست میکنی.. هوم؟!؟ پس چطور برای ما درست نمیکردی
هوسوک:چون شما لیاقت ندارین
من:از این حرفش خندم گرفت ( پس فقط برای من درست کرده بود) *تو ذهنش *
تهیونگ:حالا دیگه دوستات رو به بورا میفروشی وایسا ببینم بیا اینجا تا حالیت کنم
هوسوک:ولم کن...
من:یاا.. بسه دیگه ول کنین همو
۲۴.۵k
۰۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.