مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

p

p85

اسلاید۲ ورود وانگ..



با دیدن وانگ همگی تعجب کردن چطوره که اون هنوزم زندست اگه زنده بود پس چرا این همه مدت خبری ازش نبود

شوکای.. وانگ چطوری هنوزم زندست

لینگ هه ..من نجاتش دادم

شوکای چن ژیوان به پشته سرشون نگاه کردن دیدن لینگ هه وایستاده

شوکای.. تو که نجاتش دادی

لینگ هه.. راستش من خبر داشتم چن ژیوان دینگ یوشی برای وانگ تله گذاشتن برای همین مخفیانه برای برسی به اونجا رفتم وقتی به اونجا رسیدم جنازه وانگ دیدم بی هوش بود اما هنوز زنده بود

شوکای ..پس چرا این همه مدت نیومده

لینگ هه..اون عصاب روانی پیدا کرده بود و باید با خودش خلوت می‌کرد در
ضمن کسیو به یاد نمیاره حافظشو از دست داده

شوکای چن ژیوان تعجب کردن

چن ژیوان..هیچ کسو

لینگ هه.. درسته

ژان به دنبال زندان قصر آسمانی بود و کل روز داشت دنبالش می‌گشت اما نمیتونست پیداش کنه قصر آسمانی بسیار بزرگ بود

ژان کمی که گذشت از بقیه خدمتکارا جدا شد و وارد اتاق های دیگه شد ناگهان وارد یکی از اتاق شد پر از نقاشی بود


دستان های باستانی اینجا هم حک شده بود و متوجه شد اینم کار سرپرست است اما اینجا تصاویر هم بود تصویر همه در گذشته گان

ژان داستان این‌هم مثل رمان میمونه واقعا جالب بوده یهویی یک نقاشی خانم کنار پدر ییبو دید متوجه شد یکی از همراهانش هست

ژان خیلی احساس نزدیکی به این خانم می‌کرد انگار قبلا جایی دیدتش اما بیخیال شد و دوباره به گشتن ادامه داد


مالچانیو..تو کی هستی

وانگ..نیازی نیست بدونی من کیم فقط بدون قرار نیست اوضا تبق باب دلت باشع

مالچانیو..من اینجارو نابود میکنم وکسیم قرار نیست جلومو بگیرع

ییبو دیگع قدرتش کامل شده بود و میخاست جادوشو اجراع کنه

ییبو..وقتع ک ب این جنگ پایان بدم

نئوهو..ولی من اجازه اینکارو نمیدم بهت
ییبو..کی از تو اجازع خاست

نئوهو..نمیزارم نقشه شومی ک تو سرت داریو اجراع کنی

ییبو..پس تمام سعیتو بکن

نئوهو میخاست ب ییبو حنله کنه ک متوجه یک حفاظ شد

ییبو..فک کردی من سپری درست نمیکنم ک از شر مزاحما خلاص شم

نئوهو..میخایی چیکار کنی
ییبو..فقط وایستا تماشا کن

ییبو جادویی کرد ک همه متوجش شدن شروع کرد ب کنترل کردنه انسان ها و شیاطین و مردم اسمانی

ییبو داشت کنترلشون میکرد ک انسان ها کنار رفتن و شیاطین و مردم اسمانی باهم مبارزه میکردن هرکی جلوشون میومدو میکشتن

مالچانیو ک متوجه هاله قدرت شیطانی شده بود رفت ب اونجا و ییبو دید ک داره اینکارو انجام میده

نئوهو و مالچانیو میخاستن حفاظو بشکنن ولی نمیتونستن همینجوری داشتن ب تلاششون ادامه میدادن

شوکای و بقیه کنار کشیده بودن

شوکای..حالا باید چیکار کنیم

چن ژیوان..فقط تماشا

لینگ هه..بهتره دخالتی نکنیم
موجین چون از بقیه شیاطین قوی تر بود کنترل نمیشد ولی بقیه ارتش شیاطین همشون تهت ییبو کنترل میشدن

قدرت ییبو ب اوج رسیده بود خودشم متوجه نبود داره چیکار میکنه انسان ها داشتن دیوونه میشدن و میخزیدن

چن ژیوان..یبو داره چیکار میکنه

قدرت ییبو خارج کنترل شده بود

ژان حتی از قبیله اسمانی متوجه هاله شیطانی شد تا ابن حد پیشرفته بود ییبو

طبل خطر اسمانی ب صدا درومد و همه افرادشون میگفتن اژداها از کنترل خارج شدن
افرادهای قبیله اسمانی همشون فراکنده بودن و بهترین موقعیت برای ژان بود ک بره ب زندان
دیدگاه ها (۰)

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

p..87شوکای با بقیه رسیدن یوشوشین به وانگ زل زده بود که لینگ...

p84همگی تو جنگ بودن که نور اسمان باعث شد همه متوقف بشن و نگا...

p83تو همین لحضه همه ارتش داشتن مقاومت میکردن ولی انسان ها د...

p..89شوکای همه گی اینجا جمع شدیم تا در مورد قدرتی که پدیدار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط