کیمیای روح
کیمیای روح
"پارت هشتم"
ولی استاده به روش نمیاره و میدونه که ناکسو، استاده جانگ اوکه و بهش داره جادو یاد میده، بعد میخوابن.
(فلش بک به فردا )
استاده میره بیرون کلبه، توی جنگل و ناکسو یا مودوک و جانگ اوک هم میرن تمرین دوباره، شب میشه و میخوابن .
(فلش بک فردا )
ناکسو و جانگ اوک دوباره میرن تمرین بعد جانگ اوک خیلی خوب همه چیزی رو داره یاد میگیره و خیلی از جادو ها رو یاد گرفته و شمشیر رو میتونه از قلاف در بیاره و دوباره میرن میخوابن . (نمی دونم قلاف رو درست نوشتم یا نه)
(فلش بک به فردا )
راه میفتن بر میگردن به دهو و و دوباره طی این مدت تمرین جانگ اوک بخاطر اتفاقی با یدونه از اشرافیان مبارزه میکنه وجانگ اوک میبره و همه جادوگران شوکه میشن،
(قیافشون 😳) و میگن چجوری یاد گرفتی چون قبلا جانگ اوک با کلی استاد تمرین کرده و یاد نگرفته.
بعد چند وقت که جانگ اوک همه ی جادو هارو یاد میگیره وکلی از کمیاگرا رو میکشه و اتفاقاتی میفته، یکی از اشرافیان که بچه شون مودوک رو گم کرده بودن، برادرشون که دشمن ناکسو هست یکی رو جای مودوک انتخاب کرد، که به خواهرش یعنی مادر مودوک،که مودوک رو گم کرده، بگه این مودوک هستش.
یدونه کرم رو کرد داخل گردنش که بجای مودوک هست،که بتونه در یه جایی که همه ی آثار تاریخی شون هست رو باز کنه و اون کسی که به جایی مودوک جا زده میشه،دوست مودوک بوده،قبلا که ناکسو بیاد داخل بدن مودوک ،حتی خودش هم کور جا میزنه و وقتی هم در جایی که آثار تاریخی شون هست رو باز میکنه که مودوک واقعی اونجاست و از دور بخاطر این که مودوک واقعی اونجا بوده و دست اونی که به جای مودوک جا زده ،روش بود، در باز میشه.
(حاضر باشید برای پارت بعد)
"پارت هشتم"
ولی استاده به روش نمیاره و میدونه که ناکسو، استاده جانگ اوکه و بهش داره جادو یاد میده، بعد میخوابن.
(فلش بک به فردا )
استاده میره بیرون کلبه، توی جنگل و ناکسو یا مودوک و جانگ اوک هم میرن تمرین دوباره، شب میشه و میخوابن .
(فلش بک فردا )
ناکسو و جانگ اوک دوباره میرن تمرین بعد جانگ اوک خیلی خوب همه چیزی رو داره یاد میگیره و خیلی از جادو ها رو یاد گرفته و شمشیر رو میتونه از قلاف در بیاره و دوباره میرن میخوابن . (نمی دونم قلاف رو درست نوشتم یا نه)
(فلش بک به فردا )
راه میفتن بر میگردن به دهو و و دوباره طی این مدت تمرین جانگ اوک بخاطر اتفاقی با یدونه از اشرافیان مبارزه میکنه وجانگ اوک میبره و همه جادوگران شوکه میشن،
(قیافشون 😳) و میگن چجوری یاد گرفتی چون قبلا جانگ اوک با کلی استاد تمرین کرده و یاد نگرفته.
بعد چند وقت که جانگ اوک همه ی جادو هارو یاد میگیره وکلی از کمیاگرا رو میکشه و اتفاقاتی میفته، یکی از اشرافیان که بچه شون مودوک رو گم کرده بودن، برادرشون که دشمن ناکسو هست یکی رو جای مودوک انتخاب کرد، که به خواهرش یعنی مادر مودوک،که مودوک رو گم کرده، بگه این مودوک هستش.
یدونه کرم رو کرد داخل گردنش که بجای مودوک هست،که بتونه در یه جایی که همه ی آثار تاریخی شون هست رو باز کنه و اون کسی که به جایی مودوک جا زده میشه،دوست مودوک بوده،قبلا که ناکسو بیاد داخل بدن مودوک ،حتی خودش هم کور جا میزنه و وقتی هم در جایی که آثار تاریخی شون هست رو باز میکنه که مودوک واقعی اونجاست و از دور بخاطر این که مودوک واقعی اونجا بوده و دست اونی که به جای مودوک جا زده ،روش بود، در باز میشه.
(حاضر باشید برای پارت بعد)
۳.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.