رمان فکر نکن یادم میره
#پارت_دهم
سریع یه نیم تنه و شلوار مام استایل پوشیدمو رفتم بیرون
وارد اتاقی ک دم و دستگاه ها بود شدم
بگیم اتاق نقشه ک راحت تره
خلاصه رفتم داخل اتاق و نشستم روبروی امیر
یهو یه بغض بدی گلومو فشار داد دوص داشتم گریه کنم اما جلو امیر زایه میشدم
_یه خبر خوب دارم یه خبر بد
خبر بد اینکه اونا ب مسافرت نمیرن
خبر خوبم اینه اونا به یه سرایدار نیاز دارن برای تمیز کردن خونه ک منو تو میریم و بعدا جای آوا و آنا رو عوض میکنیم
چون تاجایی ک میدونم اونجا پر از دختراییه مثل آنا ک هیچ خدمت کاری نمیتونه بره داخل اون اتاقا ک اونا جلسه میگیرن جز دخترا ک دستشون اسیرن
+اگه مارو بشناسن چی؟
_اون موقع ک ما سه روز تو یه زیر زمین موندیم اونا مارو ندیدن ک
+اوم ندیدن و فکر میکنن ما مردیم
_پس کارمون راحته فقط باید یه مدرک داشته باشیم ک نشون بده تو نازایی
+وا چرا
_اونجا خانم هایی رو راه میدن ک مشکل داشته باشن چون دوص ندارن خانوم ها باردار بشن و اونام واسه عوض کردن خدمت کارا تو درد سر میوفتن
+ایح چه جالب
_اوم
+تو اینارو از کجا میدونی؟
_دیگه دیگه خانومم
یه چیز دیگه ایم هس
+چی ؟
_به خاطر دیشب ببخشید حالم خوب نبود
+اوم باشه مشکلی نیس بخشیدمت
(درسته گفتم نمیبخشم اما قیافش خیلی مظلوم شوه بود:)
منم بخشیدمش و گفتم
قبل این ک چیزی بکه سریع از اتاق جیم شدم
چه باحال همین دو دیقه پیش گفتم دوس ندارم کسی بم دستور بده حالا باید برم خدمت کاری
ولی اینجوری بهترشدن خودمون جزو نقشه ایم
خوبه
فقط مونده چند دست لباس کهنه و قدیمی
سریع یه نیم تنه و شلوار مام استایل پوشیدمو رفتم بیرون
وارد اتاقی ک دم و دستگاه ها بود شدم
بگیم اتاق نقشه ک راحت تره
خلاصه رفتم داخل اتاق و نشستم روبروی امیر
یهو یه بغض بدی گلومو فشار داد دوص داشتم گریه کنم اما جلو امیر زایه میشدم
_یه خبر خوب دارم یه خبر بد
خبر بد اینکه اونا ب مسافرت نمیرن
خبر خوبم اینه اونا به یه سرایدار نیاز دارن برای تمیز کردن خونه ک منو تو میریم و بعدا جای آوا و آنا رو عوض میکنیم
چون تاجایی ک میدونم اونجا پر از دختراییه مثل آنا ک هیچ خدمت کاری نمیتونه بره داخل اون اتاقا ک اونا جلسه میگیرن جز دخترا ک دستشون اسیرن
+اگه مارو بشناسن چی؟
_اون موقع ک ما سه روز تو یه زیر زمین موندیم اونا مارو ندیدن ک
+اوم ندیدن و فکر میکنن ما مردیم
_پس کارمون راحته فقط باید یه مدرک داشته باشیم ک نشون بده تو نازایی
+وا چرا
_اونجا خانم هایی رو راه میدن ک مشکل داشته باشن چون دوص ندارن خانوم ها باردار بشن و اونام واسه عوض کردن خدمت کارا تو درد سر میوفتن
+ایح چه جالب
_اوم
+تو اینارو از کجا میدونی؟
_دیگه دیگه خانومم
یه چیز دیگه ایم هس
+چی ؟
_به خاطر دیشب ببخشید حالم خوب نبود
+اوم باشه مشکلی نیس بخشیدمت
(درسته گفتم نمیبخشم اما قیافش خیلی مظلوم شوه بود:)
منم بخشیدمش و گفتم
قبل این ک چیزی بکه سریع از اتاق جیم شدم
چه باحال همین دو دیقه پیش گفتم دوس ندارم کسی بم دستور بده حالا باید برم خدمت کاری
ولی اینجوری بهترشدن خودمون جزو نقشه ایم
خوبه
فقط مونده چند دست لباس کهنه و قدیمی
۲۸.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.