عاشقانه مرگبار
عاشقانه مرگبار
p15.
& امکان نداره بزارم الکی الکی بمیری میدونم خون اشام یه بار عاشق میشن ولی تو دیگه داری با جونت بازی میکنی !
@ وقت ندارم فقط خواستم بگم ازت ممنونم که مراقبم بودی ♡
بغل میکنن همو 🙃
( کرم دارم میخوام اشکان را با خشمتان مخلوط کنم یاح یاح 😃😎)
$ زود باش وقت نداریم
@ از بغل تهیونگ درآمدم و پشت سر نامجون به سمت اتاق ات رفتم وقتی درو باز کرد ضربان قلبم بالا رفت صورتش رنگ نداشت و مثل گچ شده بود لباش خشک بود طاقت دیدنش تو اون شرایط رو نداشتم اما باید حواسم رو جمع میکردم
$ بیا دقیقا اینجا رو با دقت گاز بگیر نه زیاد عمیق و نه سطحی مواظب باش
@ اوکی
کوک با تمام عذاب وجدانش گردن سفید و سرد ات رو بعد از بوسه گاز گرفت و حالا نوبت خودش بود تا درد ات رو تجربه کنه ..
$ الان ، فشارش بده و دستت رو بالای دهن ات بگیر
کوک گام به گام هرچی نامجون میگفت رو انجام داد بعد از حدود ۱ دقیقه غرق سردی از شدت درد روی صورت کوک نشست بعد از چند دقیقه صدای آه و ناله ی کوک بلند شد
تهیونگ که از صدا ی کوک نگران شده بود سریع وارد اتاق شد نمی تونست بهتری دوستش ، کسی که مثل برادر کوچیک ترش بود رو در حال درد کشیدن ببینه و این صحنه براش خیلی دردناک بود ...
بعد از ۳ دقیقه تموم شد
$ کافیه ولش کن
@ آه
تهیونگ سریع اومد و کنار کوک نشست و با دقت دستبند رو از دستش باز کرد
@ آه درد میکنه ...
& تکون نخود تموم شد ....
دستش رو با باند پبست و قرصش رو بهش داد و کمکش کرد رو تخت کنار ات دراز بکشه
@ حا...حالش خوب میشه ؟
$ باید صبر کنیم فعلا بخواب تو به استراحت نیاز داری
& اره بخواب من حواسم به هم چی هست
@ باشه ؛)
دو ساعت بعد
& اوضاع شون چه طوریه؟
$ فعلا که ات بیدار نشده و این نگران کنندس
ویوکوک
اتم ... ات قشنگم چشمات رو باز کن خواهش میکنم اون چشمای قشنگت رو ازم نگیر
گونه هاش رو نوازش میکنه و با اشک ادامه میده ...
میدونی که اگه بیدار نشی منم میمیرم اره ؟ بیدار شو عشقم
یه یهو انگشت ات تکون خورد
_ نه نمی.... خوام.... بمیری ....
@ ات بیدار شدی قشنگم منم نمیخوام تو رو از دست بدم عشقم
نامجوناااااا
$ چیه چته؟؟؟
ات بیدار شده تبریک میگم موفق شدی
& حالتون خوبه ؟
@ _ اره ما خوبیم
@ ممنون نامجون
$ خواهش کاری نکردم که ( خجالت معروف )
& تنهاتون میزاریم
@ ممنون
تهیونگ رفت بیرون و در رو بست
@ قشنگم خوبی
_ خوبم کوکی
@ 😄خوبه ...
دو روز بعد
_ کوکی چه جوری نجاتم دادی ؟
@ هم نسل خودم کردمت
_ چی ؟؟؟ یعنی منم الان یه خون آشامم؟
@ یس لیدی قشنگم
ات میدویه جلو آینه و اره متوجه دندانهای نیشش میشه و از خوشحالی جیغ بلندی میزنه که کوک خودش رو با سرعت میرسونه
@ چته چرا جیق میزنی ؟
_ من....من یه خون آشامم کوکییییی !
ادامه دارد....
p15.
& امکان نداره بزارم الکی الکی بمیری میدونم خون اشام یه بار عاشق میشن ولی تو دیگه داری با جونت بازی میکنی !
@ وقت ندارم فقط خواستم بگم ازت ممنونم که مراقبم بودی ♡
بغل میکنن همو 🙃
( کرم دارم میخوام اشکان را با خشمتان مخلوط کنم یاح یاح 😃😎)
$ زود باش وقت نداریم
@ از بغل تهیونگ درآمدم و پشت سر نامجون به سمت اتاق ات رفتم وقتی درو باز کرد ضربان قلبم بالا رفت صورتش رنگ نداشت و مثل گچ شده بود لباش خشک بود طاقت دیدنش تو اون شرایط رو نداشتم اما باید حواسم رو جمع میکردم
$ بیا دقیقا اینجا رو با دقت گاز بگیر نه زیاد عمیق و نه سطحی مواظب باش
@ اوکی
کوک با تمام عذاب وجدانش گردن سفید و سرد ات رو بعد از بوسه گاز گرفت و حالا نوبت خودش بود تا درد ات رو تجربه کنه ..
$ الان ، فشارش بده و دستت رو بالای دهن ات بگیر
کوک گام به گام هرچی نامجون میگفت رو انجام داد بعد از حدود ۱ دقیقه غرق سردی از شدت درد روی صورت کوک نشست بعد از چند دقیقه صدای آه و ناله ی کوک بلند شد
تهیونگ که از صدا ی کوک نگران شده بود سریع وارد اتاق شد نمی تونست بهتری دوستش ، کسی که مثل برادر کوچیک ترش بود رو در حال درد کشیدن ببینه و این صحنه براش خیلی دردناک بود ...
بعد از ۳ دقیقه تموم شد
$ کافیه ولش کن
@ آه
تهیونگ سریع اومد و کنار کوک نشست و با دقت دستبند رو از دستش باز کرد
@ آه درد میکنه ...
& تکون نخود تموم شد ....
دستش رو با باند پبست و قرصش رو بهش داد و کمکش کرد رو تخت کنار ات دراز بکشه
@ حا...حالش خوب میشه ؟
$ باید صبر کنیم فعلا بخواب تو به استراحت نیاز داری
& اره بخواب من حواسم به هم چی هست
@ باشه ؛)
دو ساعت بعد
& اوضاع شون چه طوریه؟
$ فعلا که ات بیدار نشده و این نگران کنندس
ویوکوک
اتم ... ات قشنگم چشمات رو باز کن خواهش میکنم اون چشمای قشنگت رو ازم نگیر
گونه هاش رو نوازش میکنه و با اشک ادامه میده ...
میدونی که اگه بیدار نشی منم میمیرم اره ؟ بیدار شو عشقم
یه یهو انگشت ات تکون خورد
_ نه نمی.... خوام.... بمیری ....
@ ات بیدار شدی قشنگم منم نمیخوام تو رو از دست بدم عشقم
نامجوناااااا
$ چیه چته؟؟؟
ات بیدار شده تبریک میگم موفق شدی
& حالتون خوبه ؟
@ _ اره ما خوبیم
@ ممنون نامجون
$ خواهش کاری نکردم که ( خجالت معروف )
& تنهاتون میزاریم
@ ممنون
تهیونگ رفت بیرون و در رو بست
@ قشنگم خوبی
_ خوبم کوکی
@ 😄خوبه ...
دو روز بعد
_ کوکی چه جوری نجاتم دادی ؟
@ هم نسل خودم کردمت
_ چی ؟؟؟ یعنی منم الان یه خون آشامم؟
@ یس لیدی قشنگم
ات میدویه جلو آینه و اره متوجه دندانهای نیشش میشه و از خوشحالی جیغ بلندی میزنه که کوک خودش رو با سرعت میرسونه
@ چته چرا جیق میزنی ؟
_ من....من یه خون آشامم کوکییییی !
ادامه دارد....
۴.۴k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.