فیک درد عشق
فیک درد عشق
فصل دوم( پارت نه)
جونگ کوک ویو
پله های شرکت رو سه تا سه تا میرفتم بالا
خدایا حالا من چیکار کنم
مطمئنم اون حرومزاده مرده
چون وقتی دفنش کردم فقط چهارتا استخون ازش مونده بود
ولی کی به چهارتا استخون نیاز داره؟
در همین حین که داشتم فکر میکردم همزمان هم داشتم میرفتم بالا که با یه زن برخورد کردم
موهای خرمایی داشت ولی فقط نصف صورتش رو دیدم
شاید یکی از کارکنای شرکته
به راهم ادامه دادم
همین که رسیدم به دم در تازه یادم افتاد که شرکت اسانسور داره
خاک تو سرم
چجوری ۱۰۰ طبقه رو بالا اومد
هوف هوش و حواس برام نزاشتن
رفتم داخل اتاق که جناب جیمین درحالی که روی مبل لم داده بود با اون نیشخندش گفت
¢ سلام داداش خوبی
چرا اینقدر دیر کردی؟
منشی گفت پنج دیقه دیگه برمیگردی الان دقیقا ۲ ساعت گذشته
+ کارم یکمی طول کشید
چیزی شده که اومدی اینجا؟
¢ راستش اومدم بگم که قراره برم امریکا
+ برای چی؟
¢ درواقع برای یه کار مهم میخوام برم
+ ولی چرا اینقدر یهویی؟
¢ راستش خیلی یهویی شد ولی خب بعدا بهت میگم
+ باشه مواظب خودت باش
اگر به چیزی نیاز داشتی حتما بهم بگو
¢ فقط جونگ کوک باید یه چیز دیگه ای رو هم بگم
+ چی؟
¢ مواظب جونگ مین باش
چون تا جایی که من بدونم اون خیلی در خطره
+ منظورت چیه؟
¢ حالا که یونا برگشته صددرصد جونگ مین رو هدف قرار میده چون میدونه ا/ت بهش وابسته س
+ باشه
¢ خب من دیگه میرم پروازم ساعت ۶ شبه
+ مواظب خودت باش(هم رو بغل کردن)
¢ حتما
. . . . . . . . . . .
ا/ت ویو
خسته و کوفته برگشتم خونه
وای چرا اینقدر تقاضای استخدام داشتیم امروز؟
هوف واقعا مغزم کم کم داره نابود میشه
- اجوما
.. جونم
- میگم میشه یدونه ماچا برای من درست کنید؟
.. چرا نشه؟ الان میگم درستش کنن
- مرسی
بعد از عوض کردن لباس هام رفتم داخل تراس تا یه هوایی به کله م بخوره
داشتم از این هوای ازاد لذت میبردم که در تراس باز شد
یونجی بود
/ سلام خاله ا/ت
- سلام عزیز خاله چطوری؟
/ مرسی بدک نیستم شما چطور؟
- منم بدک نیستم
/ راستی خاله جونگ مین خونه نیست؟
- نه فکر نکنم خونه باشه باهاش کار داشتی؟
/ راستش قرار بود باهمدیگه بریم بیرون
- والا خاله خونه نیست ولی چرا بهش زنگ نمیزنی؟
/ باشه بهش زنگ میزنم
- خوبه
/ پس من دیگه میرم فعلا با اجازه تون
- برو فقط مواظب خودت باش
/ چشم
فصل دوم( پارت نه)
جونگ کوک ویو
پله های شرکت رو سه تا سه تا میرفتم بالا
خدایا حالا من چیکار کنم
مطمئنم اون حرومزاده مرده
چون وقتی دفنش کردم فقط چهارتا استخون ازش مونده بود
ولی کی به چهارتا استخون نیاز داره؟
در همین حین که داشتم فکر میکردم همزمان هم داشتم میرفتم بالا که با یه زن برخورد کردم
موهای خرمایی داشت ولی فقط نصف صورتش رو دیدم
شاید یکی از کارکنای شرکته
به راهم ادامه دادم
همین که رسیدم به دم در تازه یادم افتاد که شرکت اسانسور داره
خاک تو سرم
چجوری ۱۰۰ طبقه رو بالا اومد
هوف هوش و حواس برام نزاشتن
رفتم داخل اتاق که جناب جیمین درحالی که روی مبل لم داده بود با اون نیشخندش گفت
¢ سلام داداش خوبی
چرا اینقدر دیر کردی؟
منشی گفت پنج دیقه دیگه برمیگردی الان دقیقا ۲ ساعت گذشته
+ کارم یکمی طول کشید
چیزی شده که اومدی اینجا؟
¢ راستش اومدم بگم که قراره برم امریکا
+ برای چی؟
¢ درواقع برای یه کار مهم میخوام برم
+ ولی چرا اینقدر یهویی؟
¢ راستش خیلی یهویی شد ولی خب بعدا بهت میگم
+ باشه مواظب خودت باش
اگر به چیزی نیاز داشتی حتما بهم بگو
¢ فقط جونگ کوک باید یه چیز دیگه ای رو هم بگم
+ چی؟
¢ مواظب جونگ مین باش
چون تا جایی که من بدونم اون خیلی در خطره
+ منظورت چیه؟
¢ حالا که یونا برگشته صددرصد جونگ مین رو هدف قرار میده چون میدونه ا/ت بهش وابسته س
+ باشه
¢ خب من دیگه میرم پروازم ساعت ۶ شبه
+ مواظب خودت باش(هم رو بغل کردن)
¢ حتما
. . . . . . . . . . .
ا/ت ویو
خسته و کوفته برگشتم خونه
وای چرا اینقدر تقاضای استخدام داشتیم امروز؟
هوف واقعا مغزم کم کم داره نابود میشه
- اجوما
.. جونم
- میگم میشه یدونه ماچا برای من درست کنید؟
.. چرا نشه؟ الان میگم درستش کنن
- مرسی
بعد از عوض کردن لباس هام رفتم داخل تراس تا یه هوایی به کله م بخوره
داشتم از این هوای ازاد لذت میبردم که در تراس باز شد
یونجی بود
/ سلام خاله ا/ت
- سلام عزیز خاله چطوری؟
/ مرسی بدک نیستم شما چطور؟
- منم بدک نیستم
/ راستی خاله جونگ مین خونه نیست؟
- نه فکر نکنم خونه باشه باهاش کار داشتی؟
/ راستش قرار بود باهمدیگه بریم بیرون
- والا خاله خونه نیست ولی چرا بهش زنگ نمیزنی؟
/ باشه بهش زنگ میزنم
- خوبه
/ پس من دیگه میرم فعلا با اجازه تون
- برو فقط مواظب خودت باش
/ چشم
۵۵۱
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.