یوری ممنون

یوری :ممنون

میخواستن برن خانه💫

یوری داشت دنبال یونگ شیک می‌گشت

یونگ شیک :یوری دنبال کسی هستی

یوری :بله دنبال شما هستم

یونگ شیک:اتفاقی افتاده

یوری میخواستم لباسم رو بگیرم

یونگ شیک :اون که دیگه کهنه شده و توهم نمیتونی العان بپوشی

یوری :راستی اون دختری که روی من شراب ریخت رو میشناسی


یونگ شیک: آره کسی هست که می‌خواست بامن ازدواج کنه لابد فهمید بین من و تو چه اتفاقی افتاده

یوری : فکر کنم از عمد ریخت روی لباسم

یونگ شیک :شک نکن

یونگ شیک : جمعه‌ی هفته‌ی بعد میای

یوری : به احتمال زیاد میام

یونگ شیک : پس تا اون موقع رقص رو یاد بگیر

یو ری قرمز شد 😇

یوری :بازم ببخشید که پات رو داغون کردم

یوری :از اون دختری که گفتی می‌خواست باهات ازدواج کنه یک چیزی شنیدم


یونگ شیک :چی شنیدی


یوری:اون گفت تو خیلی بد اخلاقی از دخترا هم خوشت نمیاد

یونگ شیک :تو با هر دختری فرق داری

یوری سرخ شد 💫

یوری :من دیگه باید برم


پارت ۴💫
دیدگاه ها (۰)

پارت ۵💫رسیدن به خونه😇مامان یوری :یوری ۱ هفته دیگه عروسیته یو...

یوری :بله یوری دستش رو گذاشت روی دست یونگ شیک یوری رقصی بلد ...

مامان بابای من با کشتن دیگران پول در میارن . ولی جدا از کارش...

پارت ۲۳ویو ات تو اون مهمونی کلی شیشه خون بود که حالمو بهم زد...

پارت : ۱۸

پارت : ۵۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط