ادامه ..
ادامه ..
.
کوک: با ذوق بیدار شدم هرچند میدونستم ا/ت نمیخواد منو ببینه وسایلی که آماده کرده بودمو سمت مدرسه بردم ولی هرچی منتظر ا/ته بود نیومده بود ترسیدم که نکنه اتفاقی براش افتاده باشه
رفتم سمت دفتر
کوک : سلام ببخشید من حالم خوب نیست میتونم برم بیرون امروزو نباشم سر کلاس
مدیر : باش برو مراقب خودت باش
کوک : مرسی
وسایلو جمع کردم از مدرسه زدم بیرون رفتم سمت خونه ا/ت از بس براش قلدری کردم آدرس خونشو بلدم وقتی اون صحنه ها یادم میوفته دلم میخواد خودمو بندازم پایین رفتم سمت خونه ا/ت وقتی رسیدم دیدم تو دست یه پسره داشت میومد بیرون اعصبانی شدم که..
.
ا/ت ویو
وقتی بیدار شدم حالم بهتر شده بود
*:سلام صبحت بخیر بیا صبحونه بخور بریم بیرون
ا/ت : باشه داداشی
صبحونه خوردیم داشتم کفش میپوشیدم اومدیم بیرون دیدم کوک با اعصبانیت داره نگاه میکنه ترسیدم
*:چیزی شده؟
ا/ت : ک.کو.کوک اینجاست
*:وقتی گفت اون عوضی اینجاست اعصبانی شدم رفتم سمتش
*: هویی عوضی به چی نگاه میکنی کم بود زدی خواهرمو ناقص کردی
کوک : وقتی گفت خواهرم اروم شدم ولی دیدم که یهو
مشت..
*:حقته با کاری که تو با خواهرم کردی این خیلی کمتر بود گمشو نبینمت
کوک : لطفا بزار باش حرف بزن..مشت...
*:گم میشی یا خودم گمت کنم؟(داد)
کوک : خواهش میکنم (افتاد زمین) التماست میکنم بزار باهاش حرف بزنم (گریه)
ا/ت : تمام این مدت داشتم نگاه میکردم دیدم کوک ارو ارو اومد سمتم
کوک : ا/ت ببخشید که تمام این مدت اذیتت کردم اینارو برای تو گرفتم میدونم کاری که کردم با اینا جبران نمیشه ولی تو منو ببخش خواهش میکنم (گریه )التماست میکنم
ا/ت : این چش شده بود همه داشتن به ما نگاه میکردن داشت التماسم میکرد
*: هویی گمشو دیگه زرتو زدی برو اون طرف
کوک : خواهش میکنم ا/ت من دوست دارم
ا/ت : چ.چی؟
کوک : دوست دارم .عاشقتم .همش تقصیر من بود میدونم دوسم نداری همه کار برات میکنم تا جبران شه خواهش میکنم لطفا حتی نمیخوای با من باشی فقط منو ببخش باشه؟
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#درخواستی
#سناریو
.
کوک: با ذوق بیدار شدم هرچند میدونستم ا/ت نمیخواد منو ببینه وسایلی که آماده کرده بودمو سمت مدرسه بردم ولی هرچی منتظر ا/ته بود نیومده بود ترسیدم که نکنه اتفاقی براش افتاده باشه
رفتم سمت دفتر
کوک : سلام ببخشید من حالم خوب نیست میتونم برم بیرون امروزو نباشم سر کلاس
مدیر : باش برو مراقب خودت باش
کوک : مرسی
وسایلو جمع کردم از مدرسه زدم بیرون رفتم سمت خونه ا/ت از بس براش قلدری کردم آدرس خونشو بلدم وقتی اون صحنه ها یادم میوفته دلم میخواد خودمو بندازم پایین رفتم سمت خونه ا/ت وقتی رسیدم دیدم تو دست یه پسره داشت میومد بیرون اعصبانی شدم که..
.
ا/ت ویو
وقتی بیدار شدم حالم بهتر شده بود
*:سلام صبحت بخیر بیا صبحونه بخور بریم بیرون
ا/ت : باشه داداشی
صبحونه خوردیم داشتم کفش میپوشیدم اومدیم بیرون دیدم کوک با اعصبانیت داره نگاه میکنه ترسیدم
*:چیزی شده؟
ا/ت : ک.کو.کوک اینجاست
*:وقتی گفت اون عوضی اینجاست اعصبانی شدم رفتم سمتش
*: هویی عوضی به چی نگاه میکنی کم بود زدی خواهرمو ناقص کردی
کوک : وقتی گفت خواهرم اروم شدم ولی دیدم که یهو
مشت..
*:حقته با کاری که تو با خواهرم کردی این خیلی کمتر بود گمشو نبینمت
کوک : لطفا بزار باش حرف بزن..مشت...
*:گم میشی یا خودم گمت کنم؟(داد)
کوک : خواهش میکنم (افتاد زمین) التماست میکنم بزار باهاش حرف بزنم (گریه)
ا/ت : تمام این مدت داشتم نگاه میکردم دیدم کوک ارو ارو اومد سمتم
کوک : ا/ت ببخشید که تمام این مدت اذیتت کردم اینارو برای تو گرفتم میدونم کاری که کردم با اینا جبران نمیشه ولی تو منو ببخش خواهش میکنم (گریه )التماست میکنم
ا/ت : این چش شده بود همه داشتن به ما نگاه میکردن داشت التماسم میکرد
*: هویی گمشو دیگه زرتو زدی برو اون طرف
کوک : خواهش میکنم ا/ت من دوست دارم
ا/ت : چ.چی؟
کوک : دوست دارم .عاشقتم .همش تقصیر من بود میدونم دوسم نداری همه کار برات میکنم تا جبران شه خواهش میکنم لطفا حتی نمیخوای با من باشی فقط منو ببخش باشه؟
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#درخواستی
#سناریو
۱۰.۷k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.