پارت بعدی
پارت بعدی
.
مجبور شدم ببوسمش
ا/ت : اون داشت چیکار میکرد
کوک : داشتم اروم میبوسیدمش حتی لبشم زخم بود همش تقصیر منه ولی واسش جبران میکنم و اونو عاشق خودم میکنم
اروم لبشو برداشت
ا/ت : وقتی لبشو برداشت تف کردم تو صورتش : عوضی حال بهم زن ازت متنفرم این یه تجاوزه ازت شکایت میکنم بعدم رفتم
کوک : وقتی رفت گریه کردم.همش تقصیر منه (گریه)
این همه واسش قلدری کردم حق داره ازم متنفر باشه کل زندگیشو به کابوس تبدیل کردم و الان عاشقش شدم (گریه)
من هرجور شده اونو برای خودم میکنم .تا به خودم اومدم ا/ته رفته بود رفتم سمت گل فروشی گل خریدم و کل چیزایی که تو این مدت فهمیدم دوست داره
رفتم سمت خونمون تا اینارو آماده کنم فردا بهش بدم رفتم امادشون کردم و شام خوردم و با فکر به ا/ته خوابیدم
...
ا/ت ویو
اون عوضی
ولش کن اصن ارزش نداره بدنم درد میکرد بزور خودمو رسوندم خونه وقتی داداشم منو دید اومد سریع سمتم
*: حالت چطوره چرا اینطوری هستی کی اذیتت کرده؟
ا/ت : نه بیا بریم اتاق
همونجور که حدس میزدم خانوادم واسشون مهم نبود
رسیدیم به اتاق همه چیزو واسه داداشم گفتم داداشم کمکم کرد که پانسمان کنم زخممو و ازم مراقبت کرد و گفت: فردا حق نداری بری مدرسه من میمونم و ازت مراقبت میکنم
ا/ت : مرسی داداشی
*: بیا شام بخور
ا/ت : باش
رفتیم پایین شام خوردیم و رفتم خوابیدم....
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#درخواستی
.
مجبور شدم ببوسمش
ا/ت : اون داشت چیکار میکرد
کوک : داشتم اروم میبوسیدمش حتی لبشم زخم بود همش تقصیر منه ولی واسش جبران میکنم و اونو عاشق خودم میکنم
اروم لبشو برداشت
ا/ت : وقتی لبشو برداشت تف کردم تو صورتش : عوضی حال بهم زن ازت متنفرم این یه تجاوزه ازت شکایت میکنم بعدم رفتم
کوک : وقتی رفت گریه کردم.همش تقصیر منه (گریه)
این همه واسش قلدری کردم حق داره ازم متنفر باشه کل زندگیشو به کابوس تبدیل کردم و الان عاشقش شدم (گریه)
من هرجور شده اونو برای خودم میکنم .تا به خودم اومدم ا/ته رفته بود رفتم سمت گل فروشی گل خریدم و کل چیزایی که تو این مدت فهمیدم دوست داره
رفتم سمت خونمون تا اینارو آماده کنم فردا بهش بدم رفتم امادشون کردم و شام خوردم و با فکر به ا/ته خوابیدم
...
ا/ت ویو
اون عوضی
ولش کن اصن ارزش نداره بدنم درد میکرد بزور خودمو رسوندم خونه وقتی داداشم منو دید اومد سریع سمتم
*: حالت چطوره چرا اینطوری هستی کی اذیتت کرده؟
ا/ت : نه بیا بریم اتاق
همونجور که حدس میزدم خانوادم واسشون مهم نبود
رسیدیم به اتاق همه چیزو واسه داداشم گفتم داداشم کمکم کرد که پانسمان کنم زخممو و ازم مراقبت کرد و گفت: فردا حق نداری بری مدرسه من میمونم و ازت مراقبت میکنم
ا/ت : مرسی داداشی
*: بیا شام بخور
ا/ت : باش
رفتیم پایین شام خوردیم و رفتم خوابیدم....
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#درخواستی
۱.۹k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.