Part

Part29
دختر خونده مستر لی
.
.
بعد از اینکه شوکا دوباره نشست نامجون مثل کسایی که قلبشون تیکه تیکه شده نگاش کرد
نامجون: اهمیتت بهم انقد بود(سرشو میندازه پایینو لبخند تلخ میزنه)
شوکا سر نامجونو گرفت بالا و تو چشماش زل زد
شوکا: این تنها راه بود که بتونی با من بیای و تا ابد مال من باشی
نامجون: ولی...
که یهو شوکا یه بوسه آروم رو لبش زد و گفت هیس بعدم ا.ت شروع به حرف زدن کرد
_ خب شما باید اینا رو بنوشید تا مراحل تبدیل شروع شه
ته: چرا انقد ازش بخار میاد
_ چون خیلی سرده و از سرماس و باید بخوری
همه برداشتیم جز شوکا
+ تو چرا نمی‌نوشی؟
شوکا: خب منو ا.ت قبلا با هم نوشیدیم
نامجون: تو حتی اینم بهم نگفتی!؟
شوکا: خب هیچ موضوعی که بهش ربط داشته باشه نبود منم نگفتم درضمن من چه میدونستم تو شکوفه ای؟
نامجون: یعنی اگه نبودم...
شوکا: اگه نبودی منم مثل ا.ت رهات می‌کردم ولی تو بدون اینکه بدونی وجود داشتم و دردش برا خودم بود
نامجون:....
جین: اصلا عشق و تنفر تضادن چطوری این دوتا مکملن؟
_ مرگ و زندگی هم متضادن و دلیلش اینه که شکوفه‌های مکمل همو خنثی کنن شکوفه تنفر می‌تونه تمومه زوج‌ها رو از هم جدا کنه و شکوفه مرگ هم میتونه تموم موجودات زمینو قتل عام کنه چون این خطرناکه شکوفه‌های تضاد مکمل هستن
همه: واو
.
یک ماه بعد
ویو ا.ت
کم کم داشت وقتش می‌رسید باید راهی سرزمین هیولاها می‌شدیم...
.
.
ادامه داره بیب ولی بمونید تو خماری
دیدگاه ها (۲)

Part30(آخر)دختر خونده مستر لی..کی فکرشو می‌کرد؟ قرار بود از ...

عضو هشتم اجباری معرفیتعداد پارت:4تعداد فصل: بستگی به نظراتتو...

Part28دختر خونده مستر لی..ویو کوکرفتم تو حیاط و اعضا رو با ب...

Part27دختر خونده مستر لی..جردن اومد عقبو کوک از شک سر جاش می...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط