ف2 پ۱۲
ف2 پ۱۲
........
جیهوپ به کتش نگاهی انداخت
_ واقعا لازمه؟
یونا که رو مبل نشسته بود و به تیپ هوپ نگا میکرد گفت
+ اره حتمی واجبه باید شیک وارد شی
جیهوپ خواست حرفی بزنه که لیلی با جیغ وارد شد
+ نمیخواااام من نمیرم پیش عموم
لیلی با دیدن یونا پرید بغلش و بعد انیس با موهای شلخته وارد شد یونا که گیج شده بود به انیس نگاه کرد
+ چیشده ؟
+ خب...
قبل اینکه انیس حرف بزنه لیلی با گریه گفت
+ تروخدا عموم آدم خیلی بدیه از من بدش میاد اگه من رو ببرین میکشتم
_ چرا کوچولو ؟
لیلی به جیهوپ نگا کرد
+ چون ارث بابام برای اون شه
+ نمیتونیم اینجا نگهت داریم
_ چقدر میخواد این وروجک جا بگیره ؟
یونا به هوپ نگا کرد
+ باعث دردسر میشه
جیهوپ همونطور که لیلی رو بغل میکرد گفت
_ تو هم باعث دردسر بودی اما جیمین قبولت کرد
یونا با یاد اوری جیمین لبخند تلخی زد
+ جیمین کیه؟
اینو لیلی در حالی که به جیهوپ نگا میکرد گفت هوپ تا خواست جوابش رو بده یونا گفت
+ هیچ کس ....
و بعد این حرفش از اتاق خارج شد لیلی با گیجی گفت
+ الان نمیبرینم؟
_ نه نمیبریم حالام برو بغل عمه انیس
+ من چرا باید عمه باشم؟
_ بهت میاد
هردو با لبخند به هم نگا کردن
...........
مرد به ارومی وارد راهرو شد و پشت سر دختر ترسیده راه افتاد دختر با ترس سرعتش رو بیشتر کرد مرد با پوزخند چاقوش رو در اورد و جلوی دختر پرتاب کرد و باعث خشک شدن دختر شد
_ خب خب موش کوچولو
دختر با ترس برگشت و به چشمای گربه آیه مرد نگاه کرد
+ خواهش میکنم بهم رحم کنید
_ قرار گذاشتیم و زیر پا گذاشتی پس بهتره تاوانش رو هم بدی
بعد این حرف مرد عموم حرف زدن رو به دختر نداد و رگش رو زد که گوشیش زنگ خورد
_ اه
مرد گوشیش رو برداشت
_ بله ؟
_ یونگی سریع به این ادرسی که میگم برو
_ چیکار داری جیمین؟
_ چیزی که گفتم انجام بده
یونگی هوف کلافه ای کشید
_ اوک
بوس بهتون و بابت انرژی ممنونم
........
جیهوپ به کتش نگاهی انداخت
_ واقعا لازمه؟
یونا که رو مبل نشسته بود و به تیپ هوپ نگا میکرد گفت
+ اره حتمی واجبه باید شیک وارد شی
جیهوپ خواست حرفی بزنه که لیلی با جیغ وارد شد
+ نمیخواااام من نمیرم پیش عموم
لیلی با دیدن یونا پرید بغلش و بعد انیس با موهای شلخته وارد شد یونا که گیج شده بود به انیس نگاه کرد
+ چیشده ؟
+ خب...
قبل اینکه انیس حرف بزنه لیلی با گریه گفت
+ تروخدا عموم آدم خیلی بدیه از من بدش میاد اگه من رو ببرین میکشتم
_ چرا کوچولو ؟
لیلی به جیهوپ نگا کرد
+ چون ارث بابام برای اون شه
+ نمیتونیم اینجا نگهت داریم
_ چقدر میخواد این وروجک جا بگیره ؟
یونا به هوپ نگا کرد
+ باعث دردسر میشه
جیهوپ همونطور که لیلی رو بغل میکرد گفت
_ تو هم باعث دردسر بودی اما جیمین قبولت کرد
یونا با یاد اوری جیمین لبخند تلخی زد
+ جیمین کیه؟
اینو لیلی در حالی که به جیهوپ نگا میکرد گفت هوپ تا خواست جوابش رو بده یونا گفت
+ هیچ کس ....
و بعد این حرفش از اتاق خارج شد لیلی با گیجی گفت
+ الان نمیبرینم؟
_ نه نمیبریم حالام برو بغل عمه انیس
+ من چرا باید عمه باشم؟
_ بهت میاد
هردو با لبخند به هم نگا کردن
...........
مرد به ارومی وارد راهرو شد و پشت سر دختر ترسیده راه افتاد دختر با ترس سرعتش رو بیشتر کرد مرد با پوزخند چاقوش رو در اورد و جلوی دختر پرتاب کرد و باعث خشک شدن دختر شد
_ خب خب موش کوچولو
دختر با ترس برگشت و به چشمای گربه آیه مرد نگاه کرد
+ خواهش میکنم بهم رحم کنید
_ قرار گذاشتیم و زیر پا گذاشتی پس بهتره تاوانش رو هم بدی
بعد این حرف مرد عموم حرف زدن رو به دختر نداد و رگش رو زد که گوشیش زنگ خورد
_ اه
مرد گوشیش رو برداشت
_ بله ؟
_ یونگی سریع به این ادرسی که میگم برو
_ چیکار داری جیمین؟
_ چیزی که گفتم انجام بده
یونگی هوف کلافه ای کشید
_ اوک
بوس بهتون و بابت انرژی ممنونم
۶.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.