RM
#RM
#one_shot
با قدم های اهسته به سمت اتاق دخترش رفت
در یک قدمی در بود اهسته در زد که صدای دلنواز دخترش اومد
+بله
_پرنسس بابا میشه بیام داخل
صدای دویدن دخترش به گوشش رسید
که در یه سرعت باز شد و چهره خندان دخترش نمایان شد
با ذوق روبه پدرش گفت
+اخ جون قصه شبانه
با لبخند دخترش رو بلند کرد و در اغوش کشید
و به سمت دخت دخترش رفت و اون رو روی تخت گذاشت
+بابا
_بله پرنسس
+میشه امشب پیشم بخوابی
به نشانه مثبت سرش رو تکون داد
و کنار دخترش رو تخت دراز کشید و اون رو در اغوش کشید
و شروع کرد به تعریف کردن
قصه ای که خیلی وقت پیش باید برای دخترش میخوند
:روزی که عشقش اونا رو ترک کرد و به ستاره ها پیوست عشقی که حتی نتونست
حاصل عشقون رو ببینه دردناک بود ولی احساس میکرد اون دختر رو
خدا برای تسکین درد های مرد فرستاده
چونان که وقتی لبخند دخترکی که در
اغوش گرفته بود را دید درد هایش
را فراموش کرد تصمیم گرفت برای خودش نه ولی برای حاصل عشقش زندگی کنه
عشقی که خیلی زود ترکش کرده بود
دخترک چند روزه اش هرچه بیشتر میگذشت
و بزرگ میشد بیشتر شبیهه مادرش میشد
شاید مرد دلتنگی خودش را هیچ وقت بروز نمیداد ولی همیشه گوشه قلبش دلتنگ همسرش بود
مرد به خودش قول داد که اینبار از دخترش
مراقبت کنه دختری که تنها یادگار عشقش بود
دختر تسکینی بر درد های مرد بود
مرد برای دخترکش کم نذاشت
هم پدر بود هم مادر
مرد دوست نداشت تنها داراییش رو ناراحت ببینه
+بابا
با لبخند به سمت دخترکش که در اغوشش بود برگشت و جوابش رو داد
_جانم پرنسس
+این داستان کیه
_داستان زندگی کیم نامجون و دخترکش
دخترک پدرش رو در اغوش گرفت و با بغض به پدرش گفت
+چرا داستان ما انقدر غمگین بود
_دخترک قشنگم داستان هیچوقت غم انگیز نیست
چون تو زندگیمی
دخترکش رو بیشتر به خودش فشرد و دم گوشش
اروم گفت
_دیگه وقت خوابه پرنسس
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
#one_shot
با قدم های اهسته به سمت اتاق دخترش رفت
در یک قدمی در بود اهسته در زد که صدای دلنواز دخترش اومد
+بله
_پرنسس بابا میشه بیام داخل
صدای دویدن دخترش به گوشش رسید
که در یه سرعت باز شد و چهره خندان دخترش نمایان شد
با ذوق روبه پدرش گفت
+اخ جون قصه شبانه
با لبخند دخترش رو بلند کرد و در اغوش کشید
و به سمت دخت دخترش رفت و اون رو روی تخت گذاشت
+بابا
_بله پرنسس
+میشه امشب پیشم بخوابی
به نشانه مثبت سرش رو تکون داد
و کنار دخترش رو تخت دراز کشید و اون رو در اغوش کشید
و شروع کرد به تعریف کردن
قصه ای که خیلی وقت پیش باید برای دخترش میخوند
:روزی که عشقش اونا رو ترک کرد و به ستاره ها پیوست عشقی که حتی نتونست
حاصل عشقون رو ببینه دردناک بود ولی احساس میکرد اون دختر رو
خدا برای تسکین درد های مرد فرستاده
چونان که وقتی لبخند دخترکی که در
اغوش گرفته بود را دید درد هایش
را فراموش کرد تصمیم گرفت برای خودش نه ولی برای حاصل عشقش زندگی کنه
عشقی که خیلی زود ترکش کرده بود
دخترک چند روزه اش هرچه بیشتر میگذشت
و بزرگ میشد بیشتر شبیهه مادرش میشد
شاید مرد دلتنگی خودش را هیچ وقت بروز نمیداد ولی همیشه گوشه قلبش دلتنگ همسرش بود
مرد به خودش قول داد که اینبار از دخترش
مراقبت کنه دختری که تنها یادگار عشقش بود
دختر تسکینی بر درد های مرد بود
مرد برای دخترکش کم نذاشت
هم پدر بود هم مادر
مرد دوست نداشت تنها داراییش رو ناراحت ببینه
+بابا
با لبخند به سمت دخترکش که در اغوشش بود برگشت و جوابش رو داد
_جانم پرنسس
+این داستان کیه
_داستان زندگی کیم نامجون و دخترکش
دخترک پدرش رو در اغوش گرفت و با بغض به پدرش گفت
+چرا داستان ما انقدر غمگین بود
_دخترک قشنگم داستان هیچوقت غم انگیز نیست
چون تو زندگیمی
دخترکش رو بیشتر به خودش فشرد و دم گوشش
اروم گفت
_دیگه وقت خوابه پرنسس
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۲.۹k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.