⛓عشق دو طرفه ۴۴🖤⛓
⛓عشق دو طرفه ۴۴🖤⛓
تهیونگ:ای عوضی اون سری رفیق منو گرفتی این سری میخای رفیق عشقمو ازش بگیری صبر کن دارم میام
دستشو گرفتم و گفتم:
جولی:باید هرچی زود تر بریم (با گریه و هق هق کردن)توروخدا زود باش سوفیا تو شرایط خوبی نیست
تهیونگ:عزیزم اروم باش گریه نکن داریم میریم
جولی:مکان قبلیشون همونجاست که چا....
تهیونگ:باش میدونم
جولی:پس هرچه زودتر گلز بده و برو
تهیونگ:سفت بچسب
گازشو گرفت و رفتیم همینجور که توراه بودیم فقط به سوفیا فکر میکردم که بلایی سرش نیارن و همینجور اشک هام میریختن مثل ابر بهاری
تهیونگ تا دید دارم خیلی گریه میکنم دستمو گرفت و گفت
تهیونگ:لطفا گریه نکن با گریه هیچی درست نمیشه
جولی: چطور گریه نکنم عشقمو که ازم گرفتن رفیقم هم بردن چجور میخای اروم باشم ها چجور (با گریه)
تهیونگ:اوک میفهمم چی میگی چون منم مثل خودت عشقمو از دست دادم خیلی شبیه ت بود و موقعی که اون روز اورا توی بیمارستان دیدم یاد عشق سابقم افتادم و از همون روز عاشقت شدم
جولی:چی ؟اما چجوری مرد
تهیونگ:غصش طولانیه بعدا برات تعریف میکنم
بعد از چند دقیقه رسیدیم به همون کلبه ....
همون کلبه نکبتی که تموم وجودمو ازم گرفتن ......
در کلبه چند نفر ایستاده بودن رفتیم داخل و من نگاهم به سوفیا افتاد که روی تختی گذاشته بودنش و بیهوش بود ....
سه یون:به به پرنسس خانم و اقا داماد گلمون تهیونگ
جولی:خفه شو اشغال پست
سه یون:یااااا مواظب حرف زدنت باش چون روی دوستت تاثیر داره یکلمه دیگه چرت و پرت بگی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
تهیونگ:اون رو ولش کنید به جاش من رو بگیرید اون حالش خوب نیس
...
تهیونگ:ای عوضی اون سری رفیق منو گرفتی این سری میخای رفیق عشقمو ازش بگیری صبر کن دارم میام
دستشو گرفتم و گفتم:
جولی:باید هرچی زود تر بریم (با گریه و هق هق کردن)توروخدا زود باش سوفیا تو شرایط خوبی نیست
تهیونگ:عزیزم اروم باش گریه نکن داریم میریم
جولی:مکان قبلیشون همونجاست که چا....
تهیونگ:باش میدونم
جولی:پس هرچه زودتر گلز بده و برو
تهیونگ:سفت بچسب
گازشو گرفت و رفتیم همینجور که توراه بودیم فقط به سوفیا فکر میکردم که بلایی سرش نیارن و همینجور اشک هام میریختن مثل ابر بهاری
تهیونگ تا دید دارم خیلی گریه میکنم دستمو گرفت و گفت
تهیونگ:لطفا گریه نکن با گریه هیچی درست نمیشه
جولی: چطور گریه نکنم عشقمو که ازم گرفتن رفیقم هم بردن چجور میخای اروم باشم ها چجور (با گریه)
تهیونگ:اوک میفهمم چی میگی چون منم مثل خودت عشقمو از دست دادم خیلی شبیه ت بود و موقعی که اون روز اورا توی بیمارستان دیدم یاد عشق سابقم افتادم و از همون روز عاشقت شدم
جولی:چی ؟اما چجوری مرد
تهیونگ:غصش طولانیه بعدا برات تعریف میکنم
بعد از چند دقیقه رسیدیم به همون کلبه ....
همون کلبه نکبتی که تموم وجودمو ازم گرفتن ......
در کلبه چند نفر ایستاده بودن رفتیم داخل و من نگاهم به سوفیا افتاد که روی تختی گذاشته بودنش و بیهوش بود ....
سه یون:به به پرنسس خانم و اقا داماد گلمون تهیونگ
جولی:خفه شو اشغال پست
سه یون:یااااا مواظب حرف زدنت باش چون روی دوستت تاثیر داره یکلمه دیگه چرت و پرت بگی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
تهیونگ:اون رو ولش کنید به جاش من رو بگیرید اون حالش خوب نیس
...
۲۴.۶k
۲۰ فروردین ۱۴۰۱