فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁸⁶
+اره فکر نکنم(خنده)
سوهو:چی جلسه ی کاری داری؟
+خب منم توی بیمارستان...(اسم بیمارستان رو میگه)کار میکنم یه جلسه ی تشکیل شده منم به عنوان دکتر آمدم
سوهو:واقعا؟راست میگی
+اره راست میگم چطور؟
سوهو:آخه منم سهام داره اون بیمارستانیم که تو توش کار میکنی برای جلسه ی که بود آمدم
+چییی؟
سوهو:(خنده)
+پس سهام داری که میگفتن توی؟
سوهو:آره معلومه خیلی ازم شنیدی
+اره توی بیمارستان همش حرف تو بود ولی هیچ وقت اسمتو نمیگفتند برای هیمن نمی دونستم توی
سوهو:خوبه اگه سهام دار بیمارستان تون نبودم الان همو نمی دیدیم
+اره
(از آسانسور میان بیرون)
سوهو:الانکجا میخوای بری؟
+خب یکیاز همکاران بیمارستان که خیلی باهاش جورم چند ساعت دیگه میرسه منم اولینبارم که آمدم دائجو برای همینمیخواستم اینجا رو ببینم
سوهو:خب بیا باهم بریم من اولین بارم نیست که آمدم دائجو برای همین همه جاهاشو بلدم کاریمندارم
+باشه بریم
سوهو:با ماشین من بریم
+باش
ویو ا.ت
با سوهو میخواستیم بریم دائجو رو بگردیم
رفتم به کی از کارکنان گفت ماشینشو بیارن
سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
سوهو بهمجاهای خیلی قشنگ دائجو رو نشون داد
بعد دم یه رستوران پارک کرد تا غذا بخوریم
از ماشین پیدا شدیم
رفتیم توی رستوران غذا خوردیم
بعد رفتیم جاهای دیگه دائجو رو دیدیم
خیلی خوش گذشت
مسخره بازی در میآوردیم میخندیدم
با مجسمههای که داشت عکس میگرفتیم
یا همین آدمای که لباس میپوشن تا باهاشون عکس بگریم عکس گرفتیم
خیلی خوب بود
تا ساعت۱۱شب بیرون داشتیم توی دائجو خوش میگذروندیم
کیم که گوشیم توش بود رو گذاشتم توی ماشین سوهو
برای همین هر کسی زنگ میزد نمی فهمیدم
دیگه دیر وقت شده بود رفتیم هتل
منو و سوهو توی یه طبقه اتاق گرفته بودیم اتاق سوهو سه تا اتاق اونور تر از من بود
رسیدیم به طبقه خودمون
+سوهو خیلی ممنونم خیلی خوش گذشت
سوهو:به من خیلی بیشتر خوش گذشت اگه چند روزی اینجا بودیم بریم بازم بگردیم
+باشه
(گوشیه ا.ت زنگ میخوره)
ویو جونگکوک
امروز خیلی کار ریخته بود سرم
اصلا وقت نکردم به ا.ت زنگ بزنم
خیلی سر کار خسته شدم
خیلی دلم میخواست به ا.ت زنگ بزنم صداشو بشنوم تا انرژی بگریم
اما اینقدر کار ریخته بود سرم که اصلا نمی تونستم بهش زنگ بزنم
که بلخره کار کردن تموم شد رفتمخونه ی خودم
ساعت۱۱ شده بود
بازم میخواستم به ا.ت زنگ بزنم
گوشیمو برداشتم به ا.ت زنگ زدم
اونم برداشت
مکالمه ی ا.ت و جونگکوک
_سلام بیبی چطوری؟
+سلامخوبم تو چطوری؟
_اعح امروز خیلی سرکار خسته شدم اصلا نتونستم بهت زنگ بزنم صداتو بشنوم ولی تورا امروز بهم زنگ نزدی؟
+من امروز با سوهو رفتیم کل دائجو رو کشتیم
_آهان...وایسا ببینم گفتی سوهو؟
part⁸⁶
+اره فکر نکنم(خنده)
سوهو:چی جلسه ی کاری داری؟
+خب منم توی بیمارستان...(اسم بیمارستان رو میگه)کار میکنم یه جلسه ی تشکیل شده منم به عنوان دکتر آمدم
سوهو:واقعا؟راست میگی
+اره راست میگم چطور؟
سوهو:آخه منم سهام داره اون بیمارستانیم که تو توش کار میکنی برای جلسه ی که بود آمدم
+چییی؟
سوهو:(خنده)
+پس سهام داری که میگفتن توی؟
سوهو:آره معلومه خیلی ازم شنیدی
+اره توی بیمارستان همش حرف تو بود ولی هیچ وقت اسمتو نمیگفتند برای هیمن نمی دونستم توی
سوهو:خوبه اگه سهام دار بیمارستان تون نبودم الان همو نمی دیدیم
+اره
(از آسانسور میان بیرون)
سوهو:الانکجا میخوای بری؟
+خب یکیاز همکاران بیمارستان که خیلی باهاش جورم چند ساعت دیگه میرسه منم اولینبارم که آمدم دائجو برای همینمیخواستم اینجا رو ببینم
سوهو:خب بیا باهم بریم من اولین بارم نیست که آمدم دائجو برای همین همه جاهاشو بلدم کاریمندارم
+باشه بریم
سوهو:با ماشین من بریم
+باش
ویو ا.ت
با سوهو میخواستیم بریم دائجو رو بگردیم
رفتم به کی از کارکنان گفت ماشینشو بیارن
سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
سوهو بهمجاهای خیلی قشنگ دائجو رو نشون داد
بعد دم یه رستوران پارک کرد تا غذا بخوریم
از ماشین پیدا شدیم
رفتیم توی رستوران غذا خوردیم
بعد رفتیم جاهای دیگه دائجو رو دیدیم
خیلی خوش گذشت
مسخره بازی در میآوردیم میخندیدم
با مجسمههای که داشت عکس میگرفتیم
یا همین آدمای که لباس میپوشن تا باهاشون عکس بگریم عکس گرفتیم
خیلی خوب بود
تا ساعت۱۱شب بیرون داشتیم توی دائجو خوش میگذروندیم
کیم که گوشیم توش بود رو گذاشتم توی ماشین سوهو
برای همین هر کسی زنگ میزد نمی فهمیدم
دیگه دیر وقت شده بود رفتیم هتل
منو و سوهو توی یه طبقه اتاق گرفته بودیم اتاق سوهو سه تا اتاق اونور تر از من بود
رسیدیم به طبقه خودمون
+سوهو خیلی ممنونم خیلی خوش گذشت
سوهو:به من خیلی بیشتر خوش گذشت اگه چند روزی اینجا بودیم بریم بازم بگردیم
+باشه
(گوشیه ا.ت زنگ میخوره)
ویو جونگکوک
امروز خیلی کار ریخته بود سرم
اصلا وقت نکردم به ا.ت زنگ بزنم
خیلی سر کار خسته شدم
خیلی دلم میخواست به ا.ت زنگ بزنم صداشو بشنوم تا انرژی بگریم
اما اینقدر کار ریخته بود سرم که اصلا نمی تونستم بهش زنگ بزنم
که بلخره کار کردن تموم شد رفتمخونه ی خودم
ساعت۱۱ شده بود
بازم میخواستم به ا.ت زنگ بزنم
گوشیمو برداشتم به ا.ت زنگ زدم
اونم برداشت
مکالمه ی ا.ت و جونگکوک
_سلام بیبی چطوری؟
+سلامخوبم تو چطوری؟
_اعح امروز خیلی سرکار خسته شدم اصلا نتونستم بهت زنگ بزنم صداتو بشنوم ولی تورا امروز بهم زنگ نزدی؟
+من امروز با سوهو رفتیم کل دائجو رو کشتیم
_آهان...وایسا ببینم گفتی سوهو؟
۴.۸k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.