شده توی یه جمع شلوغ وقتی ایستگاه دروازه دولت پیاده میشی

شده توی یه جمع شلوغ ، وقتی ایستگاه دروازه دولت پیاده میشین ، یا بین آدم هایی که تو تکاپوی خرید عیدن ، یا توی شلوغی صف ها ، یه بوی آشنا به دماغتون بخوره ، یه بویی که انگار سال های ساله دنبالش میگشتین و هیچوقت پیداش نکردین ؟!
بعد سراسیمه دنبال اون بو میگردین و نمیتونین اونو پیدا کنید و بین بوهای دیگه گم میشه و شما باز هم تا مدت های طولانی اونو پیدا نمیکنین...

حضور بعضی از آدم ها هم تو زندگیمون همین طوره !
یکهو ، کسی رو میبینی که ممکنه برای بار اول ملاقاتش کنی ، اما انگار سال های سال منتظرش بودی ، باهاش زندگی کردی ، تو سرمای زندگی اون بغلت کرده و تو آشفتگی ها اون آرومت کرده ، انگار سال های سال منتظر یه همچین صدایی ، یه همچین نگاهی ، یه همچین گویشی بودی که از پشت سر صدات کنه....
خانم / آقای فلانی سلام

اونجاست که وقتی سرتو برمیگردونی میبینی که این آدم دقیقا همون آدمیه که انگار بوجود اومده که تمام احساستو بدون ادعا تقدیمش کنی!

بعد از اون بو ، بعد از اون آدم ، خیلی ها میان و میرن ، خیلی عطرهای جدید ، خیلی آدم های جدید . اما میدونی ، ترجیح میدی تمام عمرتو واسه پیدا کردن اون بو و آدم بگردی...

میدونی ، تو زندگی یه بار پیش میاد آخه ...
دیدگاه ها (۱۱)

باد می‌باردباران می‌تابدخورشید می‌وزدبی‌ تـــــو...حال جهانـ...

فرقی نمی کند شیرین باشد یا شهرزادسهم فرهادها همیشه نرسیدن اس...

می آیی ای بهارامادنیا همین دو کوچه ی بالای شهر نیستاین روزها...

ﺩﻓﺘﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﻳﻢ ﺗﻴﺮ ﻣﻴﻜﺸﻨﺪﺳﻜﻮﺗﻢ ﮔﻴﺞ ﻣﻴﺮﻭﺩﺁﺑﺮﻳﺰﺵِ ﭼﺸ...

پارت ۲۷ویو ات اون عوضی منو به یه صندلی بست انقدر محکم منو با...

سه پارت دیگه هم گذاشتم بازم ببخشید خیلی دیر شد شرط هم فقط دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط