پارت

#پارت10
نگین:
خوب خوش میگذرونی دختر خاله، منی که اینجا زندگی میکنم به اندازه‌ی تو انقدر بیرون‌نمیرم.
دندون قروچه‌ایی کردم سمتش برگشتم با صدایی که سعی داشتم کنترلش کنم گفتم:
بیرون رفتنم جرمه؟ باید بیرونم برم ازتون اجازه بگیرم هان؟
رو به همشون داد زدم:
بسه دیگه راحتم بذارید، بذارید تو حال خودم بمیرم کم بهم گیر بدین.
بی توجه به چشماس متعجبشون وارد اتاق شدم در رو محکم بستم.
با حرص کیفمو پرت کردم رو زمین، مشغول عوض کردن لباسام شدم، بعد از عوض کردن لباسم همون جا تو اتاق نشستم دوست نداشتم برم بیرون.
پس کی فردا میشه ما از این‌ جهنم بریم، حالم از اینجا بهم میخوره.
دستامو مشت کردم از اینجا برم ده هیچ‌وقت پامو تو این شهر نمیذارم هیچ وقت.
سرمو گذاشتم رو زانوهام، اگه بازم برم تهران زندگیم دوباره تکراری میشه، دوباره باید تو تنهایی خودم بسوزم.
اما تنها بودن بهتر از اینکه با این آدمای پست باشم. انقدر فکر کردم که نفهمیدم کی خوابم برد.

توی خواب و بیداری بودم احساس کردم یه نفر وارد اتاق شد به خیال اینکه مامانمه دوباره چشمامو بستم.
«حسام»
تو حیاط نشسته بودم امروز دلم خیلی واسه مهسا سوخت، نگین خیلی بد باهاش حرف زد.
به مهسا حق میدم دوست داره تنها باشه ولی امان از دست این فامیلای فصول ما تو هر کاری دخالت میکنن هنوز عادت بچگیشو کنار نذاشته وقتی که بچه بود هر وقت کسی تو کارش دخالت میکرد قاطی میکرد، دقیقا مثله امشب.
دلم میخواد برم ببینمش حتی واسه شامم از اتاق بیرون پیومد.
نگرانش شده بودم از جام بلند شدم سمت خونه رفتم وارد خونه شدم مردا تو هال خوابیده بودند زن ها هم تو اتاق طبقه‌ی بالا، آروم آروم سمت اتاق رفتم در رو باز کردم.
اتاق تاریک بود هیچی معلوم نبود گوشیمو از تو جیبم درآوردم چراغ قوه رو روشن کردم دورتا دور اتاقو گشتم ولی خبری ازش نبود یکم که دقت کردم یه گوشه کنار کمد خوابیده بود.

یه لبخند زدم اروم سمتش رفتم رو زانوهان نشستم، چقدر تو خواب معصوم بود ادم دلش میخواد سفت بغلش کنه.
دستمو سمت موهاش بردم شروع کردم به نوازش کردن موهاش یه تکون خورد فورا دستمو عفب کشیدم بعد از چند دقیقه که مطمئن شدم دیگه بیدار نمیشه دوباره کارمو شروع کردم.
نگاه مو رو همه اجزای صورتش چرخوندم، نگاهم رو لباش ثابت موند
ل*ب*ا*ش بد جور چشمک میزد، دلم میخواست ببوسمش ولی اگه این کار رو میکردم از خواب بیدار میشد.
ولی مگه میشه ادم این لبا جلوش باشه بتونه خودشو کنترل کنه.
سرمو پایین برپم دقیقا مقابل صورتش‌ فقط چند میل باهم فاصله داشتیم فاصله رو از بین بردم لبامو گذاشتم رو لباش.
چشمامو بستم شروع کردم لبامو رو لباش تکون دادن، چقدر دلم واسه این لبا تنگ شده بود و..

با صدای در اتاق ازش جدا شدم، دستمو جلو دهنش گذاشتم:
هیس مهسا، انگار یکی بیرونه.
به چشمو ابرو به دستم اشاره کرد دستمو برداشتم، همین جور که نفس نفس میزد با صدای آرومی گفت:
یا گم میشی بیرون یا جیغ میزنم، به چه حقی به من دست زدی هااا؟ به چه حقی؟
زود از اینجا برو.
سرمو تکون دادم ازش فاصله گرفتم
، از جام بلند شدم لباسمو مرتب کردم‌ آروم از اتاق زدم بیرون.
لعنت بهت مهسا که بازم بهم بی محلی میکنی، چرا تو انقدر از سنگی چرا؟

زیر درخت نشستم به اتفاق چند دقیقه پیش فکر کردم ناخداگاه یه لبخند اومد رو لبام.

«آرش»
کلافه تو سالن بیمارستان راه میرفتم، اعصابم به شدت خورد بهترین دوستم الان تو بیمارستانه داره با مرگ دستو پنجه میزنه، از طرفی هم مامانم زنگ زد واسه نرفتنم به ایران شاکی بود.
هر چقدر میگفتم بهترین دوستم تصادف کرده الان بیمارستان گوشش بدهکاره.
جنیفرم عصابمو خورد کرده مثله کنه چسبیده به من، هر جا میرم میاد.
جنیفر:
آرش بیا بشین، انقدر راه رفتی سرم گیج رفت.
کلافه رفتم رو صندلی نشستم سرمو بین دستام گرفتم.
دقیقا 12ساعت از عمل ایوان میگذره ولی هنوز عملش تموم نشده، ایوان بخاطر به پروژه رفته بود اروپا امروز صبح اومده بود امریکا، از فرودگاه میاد بیرون همین که میخواسته بره سوار ماشین شه یه ماشین با شدت بهش میزنه.
اینطور که بادیگاردهاش گفتن ماشین شماره پلاکم نداشته که بتونن یادداشت کنن صد در صد کار یکی از دشمناشه اما کی خدا داند.
فقط عملش تموم شه مطمئن شم که حالش خوبه اون کثافط و پیدا میکنم.
با باز شدن در اتاق عمل از جام بلند شدم، اول دوتا پرستار بیرون اومدند بعد از چند دقیقه دکترش بیرون اومد سمت ما اومد یه نفس عمیق کشید.
آرش: حالش خوبه؟
دکتر: عمل سختی بود، سرش ضربه دیده بود ول
دیدگاه ها (۱)

#پارت11دکتر: عمل سختی بود، سرش ضربه دیده بود ولی خدارو شکر ...

شخصیت آرش😎

#پارت9«مهسا»حوصله‌م حسابی سر رفته بود، هیچ کس تو این خونه که...

#پارت8 امریکا که فرار میکنه.دهنمو باز کردم حرف بزنم که یهو م...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

My sweet trouble 62✨صبح بیدار شدم، سایون تو اتاق نبود بلند ش...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط